بررسي اخلاق در جامعه همجنس گرايان ايران
چنديست كه مسئله اخلاقي يا غير اخلاقي بودن برخي رفتار ها و گفتار ها ذهن مرا سخت به خود مشغول كرده
اخلاق چيست؟ و طبق چه تعريفي يك مسئله اخلاقي محسوب شده و امري ،غير اخلاقي؟
آيا امري كه براي يك همجنسگراي ساكن در مركز تهران اخلاقي است براي يك همجنسگرا در شهري نه چندان بزرگ در شمال يا جنوب ايران نيز امري اخلاقي طلقي ميشود
سعي خواهم كرد كه در اين مقاله به بررسي و جواب به اين سوال ها بپردازيم
اما به راستي اخلاق چيست؟
در يونان كلمه اخلاق به معناي شيوه ي خوبي براي بودن يا عادلانه رفتار كردن است .اكثر تعاريف موجود و برداشت ها از اخلاق برداشتهايي انسان ناباورانه اند بدين مفهوم كه بر اساس ايدئولوژي حاكم كه نفع عده ي محدودي از افراد جامعه را شامل ميشود اخلاق تعريف ميشده و معني ميافته.
به تدريج اخلاقي بر جامعه سايه مي افكند كه زاده ي ايدئولوپي و طبقه حاكم ميباشد.
مثال تاريخي و حتي امروزي براي اين امر به وضوح يافت ميشود . يك مثال ساده و مرتبط غير اخلاقي تلقي كردن رفتار هاي همجنسگرايانه است زيرا كه اين رابطه نيروي كاري براي خدمت به حاكم و طبقه چيره جامعه توليد نميكند(توليد مثل) پس اين عمل تقبيح ميشود و در دسته ي رفتار غير اخلاقي قرار ميگيرد. و يا طمع و زياده خواهي مسئله اي غير اخلاقي محسوب ميشود زيرا كه پرورش اين صفت در انبوه مردم موقعيت طبقه ي چيره را به خطر مي اندازد.
و مسائلي از اين دست كه شايد ديگر اسم اخلاقي يا غير اخلاقي روي آن نگذارند اما يا تبليغ و گسترش و داستان سرايي شكلي اخلاقي به خود ميگيرد براي مثال در كشور هايي كه ثروت به صورت ناعادلانه بين مردم پخش شده و در دست عده اي معدود است تمام تبليغات رسانه اي بر روي اين مسئله پايفشاري ميكند كه ثروت خوش بختي نمي آورد و هر خانواده ي متمولي تنيده در هزاران مشكل است كه قشر فقير از آنها آزاد است و جملاتي از اين قبيل كه اين تبليغات نمونه كامل اينست كه قتاعت را در مردم نهادينه كنند كه طمعي به ثروتمند شدن نبرند و جايگاه كسي از متمولان را اشغال نكنند.
به عقيده ي من براي تمامي مسائلي كه اخلاقي يا غير اخلاقي تلقي ميشوند ميتوان ريشه اي تاريخي دور يا نزديك يافت
ممكن است اين اخلاق را هاليووند نهادينه كرده باشد يا كتب مقدس.
با اين پيش فرض اگر بخواهيم به اخلاقيات در جامعه همجنسگرايان ايراني بنگريم كه در گير رفتاري جديد و سردگمي عميقي براي اخلاقي بودن يا نبودن رفتارش است بپردازيم.
فكر ميكنم بررسي مورد به مورد مسائل، كمك شاياني به باز شدن مطالب هم براي من هم براي سايرين خواهد داشت.
رابطه:
رابطه، تعامل ميان دو انسان تلقي ميشود بدين صورت كه براي وجود يك رابطه ي نرمال از ديد اخلاق امروزي نياز به دو نفرانسان هست نه بيشتر نه كمتر. در صورتي كه اين مسئله در ميان همجنسگرايان الگو برداري كوركورانه از روابط دگر جنسگرايان است كه حتي در ميان دگر جنسگرايان هم اين مسئله مسئله اي صرفا مرسوم است نه لزوما معقول.البته نميتوان گفت تقليد كوركورانه و گذشت زيرا كه تمامي نهاد هاي تبليغاتي و تاثير گزار بر رفتار ما كه عبارتند از مدرسه، خانواده و رسانه تمام تلاش خود را ميكند كه ما را فردي چون خود پرورش دهد و خود را بازتوليد كند تا نظام موجود باقي بماند.خانواده كه تشكيل يافته از پدر مادر و فرزندان است و در تعريف نوين و كشور هاي اصطلاحا پيشرو خانواده يعني والدين( پدر –مادر،پدر-پدر،مادر-مادر) و فرزندان است
در اين جامعه اولين الگوي رابطه براي كودكان والدين هستن يعني دو نفر.و خانواده هاي اطراف كه شامل اقوام و همسايه و... ميشود همه از يك زوج در راس و فرزندان تشكيل يافته اين مسئله به ادامه يافتن تاثيرات در آموزش هايي كه كودك در مدرسه ميبيند و تبليغات رسانه ها مستحكم شده و در فرد نهادينه ميشود.فرد احتياج به فردي ديگر را امري ذاتي انساني ميپندارد و خود را فردي نا كامل ميداند كه با حضور فردي ديگر كامل ميشود.
حال آنكه گاه مشاهده ميشود كه افراد توانايي ايجاد رابطه و ماندگاري در رابطه را ندارند اما براي احساس نيازي كه درشان نهادينه شده و آن را ذاتي ميپندارند دست به انتخاب و برقراري رابطه ميزنند و موجب رنجش ديگران و بيش از همه خودشان ميشود كه خود را فردي غير عادي ميپندارد كه مشكلي ذاتي دارد حال آنكه اينگونه نيست و هر انسان ميتواند به فرم دلخواه خود از زندگي لذت ببرد.
اين فرم ميتواند زندگي تنها باشد. افرادي كه تنهايي را به برقراري رابطه ترجيه ميدهند و نزديك شن افراد از حدي خاص به آنها موجبات رنجش آنان ميشود و يا حتي روابط گروهي. دور از ذهن نيست انسان هايي كه در روابط جنسي و عاطفي گروهي احساس آرامش بيابند و لذت ببرند.
. انسان ها سابقه ي اينگونه روابط را در دوره ي پيش از تاريخ با توجه به شرايط آن دوره داشته اند يعني خانواده به معني امروزه وجئد نداشته و افراد به صورت خانواده گسترده يا قبيله اي و گروهي زندگي ميكرده اند كه روابط جنسي آنها هم از اين امر مستثني نبوده.
و در اين شرايط كه افراد آزادانه با توجه به روحيات خود بدون توجه به نياز ها(ظاهرا ذاتي) و خواستهاي اجبارا نهادينه شده دست به انتخاب بزند برقراري ارتباط با يك نفر كه طرف مقابل هم همين تمايل را در خود بيابد رابطه اي بسيار لذت بخش تر ايجاد خواهد شد تا از سر عرف و سنت.... .
روابط جنسي:
فرم و سبك روابط جنسي هم ميان افراد دقيقا الگو برداري از آموزش هاي ايدئولوژيك و رسانه ايست به گونه اي كه فرد در زمان بلوغ يعني هنگامي كه ميل جنسي در او بيدار ميشود با توه به هجمه ي دنياي اطرافش فرم رابطه جنسي خود را از الگو هايي چون فيلم هاي پورنو گرافي يا غيره و حتي گاهي پدر و مادر كه آنها همين خارج از اين زنجيره نيستند الگو بر ميدارد سبك عشق بازي هماني ميشود كه هاليووند ميگويد اين درست است و تمام رفتار هاي جنسي در طول سكس اعم از مسئله فتيش و غيره الگو برداري شده از عوامل تاثير گذار تبليغاتي ايست و اين رفتار است كه اخلاقي طلقي ميشود و رفتاري غير و خارج از اين محدوده غير اخلاقي.
حال آنكه بسيار مشاهده ميشود افرادي تمايلي ديگر در خود دارند كه به غير اخلاقي طلقي شدن آن را سركوب ميكنند و فرد را به فردي بيمار تبديل ميكنند.
دقيقا مسئله همجنسگرايي در كشورهايي مانند ايران نمونه بارزي از اين مسئله است كه افراد با توجه به اخلاقيات جامعه تمايل جنسي خود را به همجنس سركوب كرده وسهي ميكنند خود را در نرم جامعه قرار دهند اما اين كار جز صدمه جدي به خودشان و اطرافيانشان اثر ديگري ندارد.
حتي در جوامع اصطلاحا باز و آزاد مانند غرب كه حقوق همجنسگرايان را به رسميت شناخته اند سعي در اين ميشود كه روابط همجنسگرايان را فرمي مانند روابط دگر جنسگرايان بدهند و دقيقا خانواده اي به سبك نو تعريف كنند تا اين خانواده كودكي مانند كودك در خانواده به تعريف قديمي جامعه تحويل بدهد و مسئله توليد مثل و باز توليد نظام موجود توسط افرادي كه بيش از همه از اين نظام ضربه خورده اند(همجنسگرايان)صورت گيرد.
با بررسي فيلم ها و سريال هاي موجود با موضوعيت زندگي همجنسگرايان كه در تمامي آنها عشق ميان دو فرد و تشكيل زندگي و به سرپرستي گرفتن كودك نهايت خوشبختي افراد همجنسگرا نشان داده ميشود و حتي افرادي با اين سبك زندگي در اوج مشكلات(كه به صورت غير مستقيم مشكلات هم جذاب نشان داده ميشودن)هم خوشبختند و از افراد با فرم زندگي ديگر خوشحال ترند.
مخاطب همجنسگراي اين فيلم ها و سريال ها تحت تاثير اين تبليغات احساس شديد به بودن با فردي ديگر ميكند و خود را نا تمامي ميپندارد كه با حضور فردي ديگر كامل ميشود.
حال آنكه بايد بر تمامي اين اخلاقيات بازنگري كرد. خصوصا در ميان جوامع همجنسگرايان ايران كه به تازگي و در طي نسل اخير شروع به ابراز وجود و تشكل يافتن و گزيده كردن اخلاقيات براي خود كرده.
به نظر اين جانب ميتوان اين نهال را به واگذاشت تا به گونه اي كه ميخواد و درست ميپندارد و احساس رضايت ميكند رشد كند نه اينكه مانند ساير خرده جوامع موجود در جهان با چوبي مانند اخلاقيات فرم به رشد اين درخت بدهند تا هماني بشود كه حاكمان دنيا ميخواند نه چيزي غير از آن.
اين مقاله اينجا به پايان نميرسد و سعي خواهم كرد در نوشته هاي بعدي در مورد مسئله مطروح اخلاق و خيانت و اخلاق و رابطه افراد جامعه اقليت هاي جنسي با يكديگر(دوستي و روابط دوستانه) بپردازم.