۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

چرا منو به دنیا آوردی؟

خسته‌ام
خسته‌تر از هر وقتی
دارم به زور ادامه میدم
یه زمانی دنبال انگیزه میگشتم واسه ادامه
اما نه
نیست
کسی که انگیزه بود
رفت
ازم گرفتنش
همین که بود بس بود
اما الان دیگه همونم نیست
دیگه حتی یه آدم اون دور دورا هم نیست
من نمیتونم تنها برم جلو
دلم میخواد تکیه کنم
به تکیه گاه نیاز دارم
من هر چقدر قوی برای مردم
هر چقدر سنگ صبور برای دوستام
هر چقدر انسان قدرتمند بزای همه
برای خودم اینجور نیستم
من ضعیفم
من راحت میشکنم
من از درون میشکنم
بدون صدا
نباید تنها باشم و باید تنها باشم
نمیتونم برم دنبال کسی بگردم
که اونی که من میخوام پیدا نمیشه
یا اگه پیدا شه ماله من نیست
میرم میگردم
یکی رو پیدا میکنم
میمونم باش
تا بفهمم که نه
این‌ام نه
فقط زندگی مردم زو به هم میریزم
انگیزه‌ای برای ادامه ندارم
نقطه روشنی تو دنیام نیست
همش یه تیکه از فیلم میم مثل مادر تو ذهنمه
پسر کوچولو فیلم به اسم سعید
با معلولیت به دنیا میاد
با مشکل تنفسی
مادرشم از قبل میدونه که بچه این شکلی به دنیا میاد
توی یه صحنه اش که بچه میفهمه که مادرش نسبت به وضعیتش از قبل از به دنیا اومدنش خبر داشته
با تمام وجود
با تمام پیکر کودکانه اش
به شونه های مادرش مشت میکوبه و میگه تو که میدونستی من اینجوریم چرا منو به دنیا آوردی
چرا منو به دنیا آوردی؟
چرا منو به دنیا آوردی
…..
به کی اینو بگم؟
به مامان بیچاره م
مگه اون میدونست اینجور میشه؟



از تنهایی مینالک و همش تلاش میکنم که بخرم تو تنهایی خودم
تنها باشم
تنها
آرومم میکنه
از جمع گریزون شدم
از هر جعی فرار میکنم
هیچ‌کس نمیفهمتم
حس گندیه
اینکه همه ازت انتظار داشته باشن بفهمیشون
و تو تمام تلاشتو بکنی
و نباید انتظار داشته باشی که کسی بفهمتت
حق دارن که نفهمنت
حق دارن که نپرسنت

۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

بوی تعفن

مکان دارم میای؟
خونمون خالیه پاشو بیا!
دلم هوای ک....نتو کرده
دلم ک...رتو خواست
I need to fuck u
جوجو بیا بخورومت
پس کی میشه تو رو بخورم


حالم به هم خورد
از این اس ام اسا
خسته شدم
من که ماشین ارضاء ی جنسی نیستم
یکی رو یه بار می‌بینی
به یکی یه جا شماره میدی که دست از سرت برداره تو اون لحظه
یا حتی بد تر
یه بار میری همینجوری از سر هرچی
لج با خودت یا حتی خوش گذرونی با یکی سکس میکنی
بعد گیرا شروع میشه

الان حداقل روزی دو تا از این اس ام اسا میاد واسم

یه روز یه خبر گند شنیدم
خبر خیانت
از کسی اون خبرو شنیدم که می‌گفت منو خیلی دوست داره
خیلی ناراحت شدم
عصبانی شدم
به خودم فحش میدادم بیشتر که چرا به حرفای مزخرفش اعتماد کرده بودم
از خودم عصبانی بودم
از همه عصبانی بودم
از عشقم
از کسی که می‌گفت عاشقمه
همه با هم بهم دروغ گفته بودن و بازیم داده بودن
ساعت نه ده شب بود
از خونه زدم بیرون
به این نیت که خودمو بفروشم
شاید احمقانه باشه
اما گاهی عصبانیتمو رو تن خودم خالی میکنم
نه با خود زنی
با این کارا که به نطرم از خود زنی هم بد تره
تو خیابون میچرخیدم
با این فکر که این کارو بکنم یا نه؟
اتفاقاً تو اون هیر و بیر کسی که مثلاً بهم خیانت کرد بهم زنگ زد
پیچوندمش
عصبانی تر شدم
از خودم
که چرا انقد احمقانه دارم راه میام با هر گهی
رفتم جایی که معروف بود
به پاتوق
یه کم وایسادم
پیشنهادا شروع شد
پایه سکس هستی؟
چرا تنها وایسادی جوجو؟
بیا با هم بریم....
سرم پایین بود
احساس خفت میکردم
حقم بود
حقم بود
بی صدا اشک میریختم
دور شدم از اونجا
اما دیدم همه اینا حقمه
اشکامو پاک کردم
باز برگشتم
اولین ماشینی که اومد یه سمند بود
یه پسره که بعدش گفت بیست و پنج سالشه تو ماشین بود
گفت آقا پسر خوشتیپ سوار نمیشی؟
در درونم جنگی شد
دستام میلرزید
پاهام میلرزید
هوا از همیشه سرد تر شده بود
سوار شدم
پسره که دید اونجوری دارم میلرزم بخاری ماشین رو زیاد کرد
شروع کرد احوال پرسی
سن پرسید
شغل پرسید
پوزیشن پرسید
میلرزیدم هنوز
اصلاً نگاهش نمیکردم
رو بروم رو نگاه میکردم
با جوابای یه کلمه‌ای جوابشو میدادم
چشام پر اشک بود
اما اجازه نمیدادم سرازیر شه
داغ شده بودم
صورتم سرخ شده بود
فهمید
بخاری ماشین رو خاموش کرد
حتی اسمشو نپرسیدم
گفت نطرت راجب من چیه؟
پایه‌ای بریم با هم سکس کنیم
نگام کن
یه نگاه سرسری بهش انداختم
گفتم آره پایه م بریم
راه افتاد
باور نمیکردم اونجام
میخوام برم چی کار کنم؟
رفتیم یه خونه
قلبم داشت میومد تو دنم
هنوز هم استرس داشتم
قلبم تند تند میزد
حس میکردم تو دهنمه
و هنوز هم چشام پر اشک بود
رفتیم بالا
مستقیم رفتیم سمت اتاق خواب
نشستم رو تخت
سرم پایین
بود
اون اومد سمتم و شروع کرد …...
بد ترین سکس زندگیم بود
هر کاری که می‌گفت میکردم
همه حسی بود جز حس لذت
حالم داشت از همه چی به هم میخورد
لعنتی
لعنتی
لعنتی
باز هم تنفر از خودم
باز هم تنفر از دنیا
هجوم حس تنهایی
خیانت
وسط اون حس گند و کثافت
یه لحظه یه فکر اومد تو دهنم
لبخند زدم
بلاخره از تن لعنتیم انتقام گرفتم
آزارش دادم
تموم شد
سریع بند و بساطم رو جمع کردم و اومدم بیرون
فقط در همین حد موندم که شماره مو به پسره بدم و بفهمم اسمش چیه؟
رفتم بیرون
نیم ساعت دیگه چرخیدم تو خیابونا
سیگار پشت سیگار
رفتم خونه
در همین حد که یه دوش بگیرم و خودمو از اون گند پاک کنم جون داشتم
و بعد افتادم رو تخت
چند تا اس ام اس جواب دادم و خوابم برد
از فرداش شروع شد اس ام اسا
بیا با هم بی اف شیم
خونه ما مکانه
پاشو بیا
زنگ میزد
جواب نمیدادم
فحش میدادم
میگفتم بی خیال شو
اما بیخیال نمیشد
و اس ام اسا تا امروز همچنان ادامه داره
این یکیش بود
هر کدوم دیگه هم یه جریانی داری
یکی رو مثلاً از سر خریت تو روم شماره دادم یکی رو تو منجم
لعنت
لعنت
الان لبریز از تنفرم
از این روابط
از این گند
هیچی تو ذهنم نیست
هیچی
هیچی
این روزا
پرم
پره پر.......