۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

سرچشمه

در تاريكي چشمانت را جستم
 در تاريكي چشمانت را يافتم
 و شبم پر ستاره شد
                                                    شاملو  

۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

اشتباه بود

من اشتباه كردم
 من به خودم خيانت كردم
من به فكرم خيانت كردم
من به همه ي مردم جهان خيانت كردم
حتي به عاشقا حتي به فاحشه ها
امروز تو خيابون توي چهره ي رهگذرا ميديدمت
چشماتو تو چشاشون
 صداتو تو صداشون
 لبخندتو رو لباشون
 تنتو تو تنشون
 گاهي انقدر نزديك ميشدي كه من قفل ميكردم رسما
تو راه رفتناي تندم وايميسادم
چند بار حالم خراب شد در حد به ديوار تكيه دادن
 چرا من اينجوري شدم؟
 بارسنگيني رو سينمه
 بعد از مدتها رفتم تو ليست آدماي آنلان منجم
 استاتوساي زير عكسا منو منفجر كرد منو منزجر كرد حالم از خودم به هم خورد كه اونجام
 رفتم كه تعطيلش كنم برا هميشه
 اما نه تنها راه ارتباطي منو تو همين بود
راهاي ديگه همه بسته شده
نگهش ميدارم اين آشغالدوني متعفن رو
 به اميد يه روز كه مسيجي از تو توي اينباكسم باشه
 من اشتباه كردم
 دستي دستي دادمت رفتي
 تقصير خودم بود
 خودم دادم كه بري
 ببين اما من هنوز دوست دارم
 قد همه ي با هم بودنامون
 قد همون خوشي دو ماهه
 قد همون حماقتت
 قد همون نفهميت
 قد تمام خود ارضايي هام كه تصوير تو توشون بو
د قد همه ي دنيا دوست دارم لعنتي
گاهي با خودم ميگم چه احمقي بودم كه اينو دوست داشتم
 اگه يه كم ديگه ميگدشت اينم مثل بقيه دلمو ميزد
 دوباره زير آبي و خيانت و دروغ شروع ميشد
عجب ديوونه اي بودم
 اما اگه يه بار ديگه بوسم كني بازم ديوونه ميشم