۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

روز ملی

برای مشارکت در روز ملی متن نامه را در وبلاگ خود یا صفحه فیسبوک به اشتراک بگذارید.


متن نامه:


تاریخچه فعالیت های جامعه دگرباش ایرانی شاید به بیش از سی یا چهل سال پیش برمی گردد. تاریخی پر از فراز و نشیب و پر از نام هایی که همچنان فعال هستند و یا کمتر فعالیت میکنند. تاریخی که با هومان و ماها گره خورده و با حرکت های دیگر راه خود را ادامه داده است. این دوران طی شد تا اینکه چند روز مانده به مرداد 1389، جامعه ی دگرباش با شوک بزرگی روبرو شد: "ما، جمعی از همجنسگرایان، دوجنسگرایان و دگرجنسگونگان ِ ایران، روز ِ‌ اول امرداد ماه را، انتخاب كردیم و اسم اش را گذاشتیم: روز ِ ملی همجنسگرایان، دوجنسگرایان و دگرجنسگونگان ِ‌ایرانی." این جمله بخشی از بیانیه ی گروهی بود که پایان آن را با نام "رنگین کمانی" امضا کرده بودند و تحت یک وبلاگ با عنوان رنگین کمانی آن را انتشار دادند. پس از آن بود که گروهی به معرفی و تبلیغ این روز برخاستند. تحت این تبلیغات عده ای از انتخاب اولین جمعه ی مرداد ماه به عنوان روز ملی دگرباشان تبعیت کردند. عده ای اما نقدهای خود را نسبت به این روز اعلام کردند که با واکنش تند و بی تفاوتی مبلغان آن رو به رو شد. اما کم ترین نتیجه ای که این نقدها داشتند این بود که بلاخره روز ملی پس از مدتی که از انتخاب شدنش می گذشت در شبکه ی اجتماعی فیس بوک به نظرسنجی گذاشته شد.
هر رفتار مدنی و تلاش برای ایجاد فضای بهتر اجتماعی حق دموکراتیک هر انسانی است و خط قرمز آن احترام به حقوق دیگران است. یعنی اگر شخص یا اشخاصی تصمیمی بگیرند که در آن حقوق دیگران نادیده گرفته می شود، هرچند که آن حرکت نتایج مثبتی هم داشته باشد، ولی دموکراتیک نیست. گاهی اوقات فضای عمل برای تحقق کامل دموکراسی ممکن نیست اما می توان برای تصمیم دموکراتیک، بیشتر تلاش کرد. اما آیا تصمیماتی که تاکنون درباره ی جامعه دگرباش گرفته شده، بر اساس تلاش برای جمع آوری نظرات ِ حداکثری بوده؟ آیا برای تعیین روز ملی تلاش شد که انتخابش دموکراتیک تر باشد؟ آیا نیاز نبود که روز ملی برای یک جامعه توسط اکثریت ِ توانای آن جامعه انتخاب شود؟
"رنگین کمانی" اظهار کرد: "ای كاش می توانستیم از تك تك دگرباشان بپرسیم و با دانستن ِ‌دیدگاه تك تك شان، یک انتخاب مشترک و با تفاهم داشته باشیم." اما چگونه بود که پس از اولین جمعه ی مرداد، برخی از حامیان این روز توانستند به راحتی برای روز ملی نظرسنجی هایی را برگذار کنند، هر چند که آن نظر سنجی ها هم محدود بودند؟
با تحلیل نحوه انتخاب و تبلیغات اولین جمعه ی مرداد به عنوان روز ملی، به موارد زیر می رسیم:


1) خُرد بودن و سطحی بودن هدف انتخابی
جمع "رنگین کمانی" در بیانیه ی خود، هدف ِ روز ِ انتخابی را "یک روز برای شاد بودن و دور هم بودن" اعلام کردند. در حالی که انتظار می رود هر روز ملی ای اهداف بلندی را دنبال کند. از جمله مهم ترین این اهداف به شرح ذیل است:


الف) بیان ملیت: جامعه ی دگرباش ایران چگونه در اولین جمعه ی مرداد ماه نمود پیدا می کند؟ آیا شاد بودن در یک روز خاص می تواند بازگوکننده ی ملیت ِ یک جامعه باشد؟ آیا نمی شود که برنامه های بهتری برای این روز داشت تا ملیت و ملی گرایی در این روز به نمایش گذاشته شود؟ هدف روز ملی باید نمادی از یک ملت باشد. با دقت در این روز نتیجه گرفته می شود که ایده ی اولیه ی تاسیس این روز خالی از بیان ملیت بوده است. هدف ِ اولیه ی مطرح شده نیز در مورد روز ملی بیان کننده ی ملیت جامعه ی دگرباش نبوده است و نگنجاندن این هدف در تاسیس این روز، جامعه ی دگرباش را با خلاءِ برنامه رو به رو می کند. برنامه هایی که می توانند باعث احیای ملیت جامعه ی دگرباش شوند.


ب) پذیرش حداکثری در جامعه ایرانی: مهم ترین دغدغه هر دگرباش در جامعه ایرانی پذیرفتن خود در جامعه با همان گرایش جنسی است. پذیرفتنی که می تواند بسیاری از مشکلات جامعه دگرباش ایران را حل کند، آنها را به زندگی حقیقی و راستین خود برساند و خطرات موجود را کم یا حتی از بین ببرد. برگزاری جشن برای شادی و با هم بودن ِ جماعتی که زیر تیغ و توهین جامعه ی دگرباش هراس ِ ایرانی است نه تنها جامعه دگرباش را از طرف عموم پذیرفته نمی کند، بلکه با ایجاد حساسیت در بین جامعه ایرانی فضا را برای آن ها تنگ تر می کند.


ج) یادآوری غرور و عزت جامعه: یکی از اهدافی که روز ملی باید داشته باشد یادآوری غرور و کرامت آن جامعه است. سوالی که مطرح می شود این است که اولین جمعه ی مرداد ماه تا چه حد این خاصیت را دارد؟ آیا شادی کردن می تواند بازتاب دهنده ی غرور و کرامت انسانی دگرباشان ایرانی باشد؟ اولین جمعه ی مرداد ماه به عنوان روز ملی خالی از ایده ی انعکاس غرور و عزت دگرباشان در جامعه بود.


د) ایجاد وحدت: همان طور که از مفهوم روز ملی برمی آید، روز ملی باید چتری باشد که همه ی افراد یک جامعه را با هر سلیقه ی سیاسی، اجتماعی و هر شیوه ی زندگی، در یک روز تحت پوشش خود درآورد. اولین جمعه ی مرداد ماه تا چه حد توانست وحدت را بین دگرباشان متذکر شود؟ آیا "جمعی از همجنسگرایان، دوجنسگرایان و دگرجنسگونگان ِ ایران" که هویتی نامشخص دارند، می توانند با انتخاب ناگهانی اولین جمعه ی مرداد به عنوان روز ملی، این وحدت را بین دگرباشان ایجاد کنند؟ چگونه وحدت شکل بگیرد وقتی نمی توان به افراد مجهول الهویه اعتماد کرد؟


2) جمعه بودن
چه ضرورتی برای جمعه بودن روز ملی وجود داشت؟ اگر هدفِ خرد ِ شاد بودن را برای روز ملی در نظر بگیریم می توانیم جمعه بودن را توجیه کنیم ولی آیا جامعه ی دگرباش در روز ملی تنها این هـدف را باید دنبال کند؟ پس جمعه بودن بنا به دلایل ذیل مورد نقد قرار می گیرد:


الف) متغیر بودن تاریخ روز انتخابی: جمعه به عنوان یکی از روزهای هفته نمی تواند تاریخ ثابتی را در تقویم داشته باشد. نه تنها جمعه که هیچ یک از روزهای دیگر هفته هم این قابلیت را ندارد. روز ملی باید روزی انتخاب شود که تاریخ معینی را به خود اختصاص دهد تا خاصیت تثبیت شدن و تبلیغات فراگیر را داشته باشد.


ب) نادیده گرفتن دگرباشان خارج از کشور: جمعه روز تعطیل ایرانی و اسلامی است. اگر هدف از جمعه بودن ِ روز ملی تعطیل بودن آن باشد، آیا دگرباشان خارج از کشور باید اولین روز تعطیل مرداد ماه (شنبه یا یکشنبه) را به عنوان روز ملی در نظر بگیرند؟ اگر قرار باشد که دگرباشان خارج از کشور جمعه را به عنوان روز ملی برای شادی کردن در نظر بگیرند آیا حقشان را به عنوان عضوی از جامعه ی دگرباشان ایرانی تضییع نکرده ایم؟ به نظر می رسد با انتخاب جمعه به عنوان روز تعطیل هفته در ایران حق شادی کردن برای جامعه ی دگرباش خارج از کشور نادیده گرفته شده است.


ج) تشابه با روزهای سیاسی - مذهبی: آخرین جمعه رمضان به عنوان روز حمایت مسلمانان از مردم فلسطین یعنی روز قدس نامگذاری شده است. آیا جمعه اول مرداد در بین مسلمانان و سیاست مداران تداعی کننده روز قدس نیست؟ این تشابه می تواند حساسیت هایی را به وجود بیاورد که جامعه دگرباش داخل ایران را تحت فشار بیشتری قرار دهد.


3) عدم مبنا


انتظار بر این است که روز ملی بر اساس یک مبنا، انتخاب و پی ریزی شود. عدم وجود پشتوانه برای یک روز ملی باعث ناهماهنگی و از بین رفتن وحدت بین جامعه ی دگرباشان می شود. اینگونه انتخاب کردن ها فضایی را ایجاد می کند که افراد با اهداف مختلف می توانند با انتخاب کردن روزهای ملی متعدد، ارزش و اعتبار ملی بودن این روز را از بین ببرند. منتقدان بارها و بارها به ضرورت مبنا برای روز ملی تاکید و انتقادات و پیشنهاد های خود را مطرح کرده اند.


الف) عدم توانایی در تبلیغات موثر: جامعه دگرباش برای معرفی اولین جمعه مرداد با این پرسش از طرف جامعه ی ایرانی رو به رو می شود که: "در اولین جمعه مرداد ماه چه اتفاقی افتاد که به عنوان روز ملی انتخاب شد؟" اگر پاسخ این باشد که گروهی روزی را انتخاب کردند و در آن جشن گرفتند، با چه واکنشی رو به رو می شویم؟ خلاء مبنایی و عدم پشتوانه، اجازه نشر، معرفی و تبلیغ گسترده را نمی دهد. اگر مبنایی برای روز ملی وجود داشته باشد بهتر و محکم تر می توان آن را تبلیغ کرد.


ب) احترام به گذشتگان: همان طور که گفتیم تاریخچه فعالیت های دگرباشان، طولانی است و نام ها و رویدادهای بزرگی را به خود دیده که تاریخ ساز شده اند. اگر قرار باشد که بی مبنایی در روز ملی مشاوهود گردد آن گاه این بی احترامی به افرادی که عمری را برای جامعه ی دگرباش فعالیت کردند نیست؟ می شد به جای بی مبنایی، به پاس تلاش ها و فعالیت های گذشتگان و نسل های پیشین یکی از رویدادهای تاریخی را به عنوان روز ملی پیشنهاد کرد.


ج) فرصت سازی: جامعه ی دگرباش در طول سالیان سال شاهد انواع تحقیر و نادیده گرفته شدن حقوق انسانی خود بوده است. آیا نمی توانیم با تبدیل تحقیرها و تهدیدها به فرصت های مفید آنها را خنثی کنیم؟ روز ملی می توانست روزی باشد که فریاد مظلومیت دگرباشان را در برابر مجازات و تحقیر و توهین به گوش همگان برساند. آیا نمی شد روز ملی تریبون مفیدی برای این دادخواهی باشد؟


د) خود مبنایی: یکی از مبناهای روز ملی می تواند خود محوری ِ یک گروه باشد. گروهی علایق شخصی ِ خود را محور تصمیم گیری قرار می دهند و مبنای روز ملی را خواست شخصی خود می گذارند و پس از آن می خواهند که جامعه از آن پیروی کند و کسانی که با خودمحوری آنها مخالفت کند خرابکار پنداشته می شوند. همان طور که از متن بینانه و نحوه ی انتخاب روز از طرف "رنگین کمانی" برمی آید، آنها حرکت خود را مبنای این روز در نظر گرفته اند. اگر بخواهیم خودمان را مبنا قرار بدهیم با این رویکرد خودخواهانه آیا می توانیم تمام اکثریت جامعه ی دگرباش را زیر یک پرچم جمع کنیم؟


این موارد خود گواه ِ ضعف و اشتباهات آشکار در تصمیم گیری ِ شخصی ِ جمعی برای جامعه دگرباش است. اما پس از تعیین این روز ماجرا جالب تر می شود، وقتی که مبلغان در غیاب موسسان که هویت خود را به هر دلیل پنهان نگه داشته اند، در مقابل نقدهای دل سوزانه اعضای جامعه دگرباش پاسخ می گفتند، البته اگر آن حمله های طوفانی و مبناهای نادرست را پاسخ بنامیم.
عمده پاسخ ها به منتقدین، آن بود که با حفظ انتقادات باید از این روز حمایت کنیم. این نوع پاسخ گفتن ها ما را به یاد حرف های جرج دبلیو اچ بوش درباره حمله به افغانستان می اندازد. زمانی که گفت: "هر کس با ما نیست، مخالف ماست و هر کس مخالف ماست، تروریست است." حالا ما مانده ایم و یک روز انتخابی که مبلغان می خواهند به جامعه دگرباش تحمیل کنند. اگر منتقد باشیم خرابکار نام می گیریم و اگر حامی، شاید همان امتی باشیم که مطلوب امام بصیر خود است.
اکنون پس از گذشت چند ماه از انتخاب روز ملی، مبلغان می گویند: " اولین جمعه مرداد ماه یک پیشنهاد بوده و این استدلال را در ادامه می آورند که اگر این تصمیم را نمی گرفتند شما چه می کردید؟" مساله این جاست که هیچ کس به خود اجازه نداد و نمی دهد که برای جامعه دگرباش تصمیم خود محورانه و غیر دموکراتیک بگیرد. اما گروهی با هژمونی رسم شده در جامعه دگرباش این جسارت را پیدا می کند و روزی را انتخاب، و در پوشش دموکراسی آن را پیشنهاد می داند و به جامعه دگرباش تحمیل می کند.
تعریف هژمونی این گونه است: نفوذ و تسلط یک گروه اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان که گروه مسلط )هژمون) درجه ای از رضایت گروه تحت سلطه را به دست می آورد. هژمونی از یک دیکتاتوری هم خطرناک تر است چرا که آنها با سوء استفاده از اعتماد عمومی تصمیمات شخصی را به جامعه تحمیل می کنند و امکان خسارت های بزرگی را برای جامعه به وجود می آورند. اما باید تاکید کنیم زمان هژمونی در جامعه دگرباش به پایان رسیده است و دیگر یک گروه ِ خاص نمی تواند به جای جامعه دگرباش ایرانی تصمیم بگیرد و آن را به اعضای جامعه تحمیل کند. امروز با گسترش فضای مجازی و افزایش کاربران ِ آن و البته به دلیل نزدیک به چهل سال فعالیت پی در پی فعالان جامعه دگرباش ایران و انتشار آگاهی، دیگر کسی نمی تواند به جای دیگری تصمیم بگیرد.
دیگر کسی نمی تواند در مقابل تاریخ روز سخنرانی چهل سال پیش ِ زنده یاد "ساویز شفایی" در دانشگاه شیراز و یا انتشار نخستین نشریه داخلی دگرباشان ایران (ماها) و یا اعدام دو زوج همجنسگرا در مشهد (ایاز و یاسر) و انکار همجنسگرایان در داخل ایران از طرف مقامات عالی رتبه و ده ها روز و تاریخ و مناسبت موجه، مبنای روز ملی را خویش و گرمی فصلی که تنها برای دگرباشان ایرانی در نیم کره شمالی زمین است، قرار دهد.
امیدواریم این نامه بتواند از پیشروی گروه و یا گروه های هژمون دگرباش ایرانی جلوگیری کند و دموکراسی را تا مرتبه ی اعلا در میان اکثریت توانای جامعه دگرباش کشور گسترش دهد.


با درود و احترام به روح پاک ایاز و یاسر، ساویز
و همه فعالان درگذشته و همه ی دلسوزان امروز و فردای ِ
جامعه ی دگرباش ایران


«جمعی از دگرباشان»
نهم خرداد نود
سی ام مه یازده




منبع:
http://iraniansqueer.blogspot.com/

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

روز جهانی مبارزه با همو فوبیا


گاهی میزنه به کله ام
دیوونه میشم خسته میشم
از گی بودن
دلم میخواد مثل اکثر پسرا دوست دختر داشته باشم
دوست دخترم عاشقم باشه و من هم عاشق اون
فقط گاهی
کمی که تو این فکر عمیق میشم
میبینم واقعا دلم نمیخواد
از گی بودن راضی هستم
با تموم سختی هاش
با تموم عذاباش
و با تموم لذت هاش و خوشی هاش
از لذت های جنسی و جسمی بگیر تا لذت روانی دوست داشتن و دوست داشته شدن با یه همجنس
اون فکر گاهی از سرم میگذره
اما وقتی نطریه های علمی رو میخونم که گی شدن فقط تحت تاثیر محیط هست و میشه تغییرش داد
داغ میکنم
فحش میدم
واسه خودم دنبال نقضیات اون حرفا میگردم تو دهنم
نه اینکه تعصب داشته باشم به گی بودن
من دیگه خودمو باور کردم
من اینم
باید از دنیا اینجوری لذت ببرم
و منم که لذت اصلی رو میبرم
گی بودن همون دو تا بال بود
گی بودن هنوزم که هنوزه برای من دو تا باله برای پرواز
هنوزم که هنوزه مرکز ثقل دنیامه
مثل یه درخت تک و تنها وسط یه دشت
شاید درخته گاهی دلش از تنهایی بگیره
شاید گاهی بغض کنه
شاید گاهی دلش بخواد تو جنگل باشه
اما ته دلش پره از غرور پره از افتخار
اون تکه
کمیابه
زیباییش اینجاس که جلوه میکنه نه تو جنگل
و ما تکیم
کمیابیم
باید پر از غرور باشیم
باید بیدار باشیم
باید قوی باشیم
ما میتونیم دنیا رو عوض کنیم
جهان تو دستای ماست
ما مرکز ثقل جهانیم
هفده می روز جهانی مبارزه با همجنسگرا هراسی رو به همه کسایی که اقلیت جنسی هستن تبریک میگم
و از ته دل همه گی ها لزبین ها ترنس ها و بایسکشوال ها و .... رو همه دوست دارم
به همتون ایمان دارم
ما همه قدرتمندیم و قوی
ما داریم میریم جلو
با هم
ما فرهنگ جامعه مون رو عوض میکنیم
ما فرهنگ جنسی جامعه مون رو ترقی میدیم
ما
همه با هم
از گی های تن فروش زیر پل کالج تا لزبین های توی خونه نشسته و ساکت
همه

شاد باشید
برای هممون آرزوی موفقیت میکنم

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

فاستبقو فی التحاد

یک حرکت خوب و خیزش عمومی حس میکنم
دیدن این حرکتا دل آدمو خوش میکنه که گی ها فقط درگیر کمر به پایین نیستن
همین که این خواست ایجاد شده که تغییر ایجاد کنیم حتی اگر اقلیتی در اقلیتی بیش نباشیم خودش کلی امید به آدم میده
اینکه چند نفر دور هم باشیم بگیم راستی چی شد که اولین جمعه مرداد رو به اسم ما نامگداری کردن؟
کی اینکارو کرد؟
به چه مناسبت؟
چرا باید یه عده آدم که معلوم نیستن کی هستن و کجان باید دور هم جمع شن و برا همه تصمیم بگیرن چرا یه همچین جمعایی بسته اس
چرا من که از دیروز وارد لایف شدم و فقط چند ساعنه بلاگ نویسی رو شروع کردم و 17 سالم بیشتر نیست نمیتونم وارد تصمیم گیری این جمعا بشم؟
مگه ملاک سابقه کاره؟
مگه نباید آدما رو به میزان تقواشون بسنجن؟:)
ملاک گی بودن که منه 16-17 ساله گی ام اون پیره مرده هم که پریشب فوت کرد هم گی بود
چرا جمع بسته اس؟
چرا باید یه فرصت طلبی مثل آرشام پارسی باید اسمش دبیر سازمان همجنسگرایانه ایرانی باشه و هر شبکه ای تو دنیا بخواد راجب اوضاع همجنسگرا های ایرانی بدونه باید با این مردک حرف بزنه؟
من نمیگم حرفاش خوبه یا بده
میگم کی اونو انتخاب کرده؟
من که یادم نمیاد کسی ازم چیزی پرسیده باشه
نمیگم حسودی میکنم چرا منو نمیبرید تو دویچه وله راجب وضعیت هومو های ایرانی حرف بزنم
که من آدمش نیستم
اما توی همین جمع محدود گی هایی که میشناسم میدونم کلی آدم با صلاحیت تر هست واسه سخنگو بودن تا این جناب
کارای عملیش هم که خودش روضه ی حضرت عباسه
من که گاهی به این شوخی که میکنم ایمان پیدا میکنم که این سازمان از طرف جمهوری اسلامی ماموریت گرفته تا ایران رو از ننگ حضور گی ها پاک کنه
کافیه کمی با این حضرت آرشام پارسی مکاتبه کنید تا متوجه شید تنها راهکار این جناب برای بهبود شرایط همجنسگرا ها فرار از ایرانه
اونم با اون شرایط اسف بار تو ترکیه
و حمایت نصفه‌نیمه ایشون و سازمان مطبوعشون از گی ها و ترنسهای بیچاره که به امید
شرایط بهتر یکی دو سال گند رو به سختی میگدرونن که آیا به کاناداد یا آمریکا برن یا نه؟
و در کل من هدفی نمیبینم جز تخلیه ایران اسلامی از همجنسگرا ها که هر چه زود تر سخنان رییسجمهور محترم ایران اسلامی به حقیقت بپیونده که ما تو ایران همجنسباز(همجنسگرا)نداریم!
خیلی مسخره اس
کلاً خودمون اقلیتیم
اونم چه اقلیتی با کلی سرکوب و وضع امنیتی خراب بدون هیچ حمایتی چه از طرف جامعه چه حکومت
اونوقت خودمونم واسه خودمون بزنیم و این مسخره بازی‌ها رو در بیاریم نوبره واقعاً
من فکر میکنم میشه با هم بود
میشه با هم متحد شیم و یه کاری کنیم
یه سری میگن وضعیت از لحاظ امنیتی خرابه و پرونده هممون تو وزارت اطلاعات هست
که حتی من این‌ام قبول دارم
اما این رو بیشتر قبول دارم که باید کاری کرد
با هدف
باید اختلاف‌ها رو کنار بگذاریم
من خودم به شخصه با نامگذاری جمعه اول مرداد به عنوان روز ملی همجنسگرا های ایرانی مشکل دارم اما اگه این مسأله جدی شده و سایتای دولتی راجبش نوشتنم و رسانه‌های دنیا راجبش سؤال پرسیدن بیایم ازش حداکثر استفاده رو بکنیم
به من چه که مناسبت اولین جمعه مرداد چی بوده؟
سالگرد تولد مادر بزرگ آرشام پارسی بوده یا سالگرد شب زفاف مامان بابای فلانی
مهم آینه که ازش استفاده کنیم
به نظر من ما که تصمیم گرفتیم انرژی صرف کنیم برای یه هدف بیایم هدفمون رو فراتر از این بحثای جزیی قرار بدیم
البته نه یه هدف ایده آلیسم
بیایم انرژی بزاریم که سازماندهی شیم
حرکت کنیم به یه سمتی
برنامه داشته باشیم
هدف داشته باشیم
تصمیمات با نظر حداکثری بگیریم
اینجور تصمیما کمتر مو لا درزشون میره
من خودم هر تصمیمی که همه گرفته باشن رو انجام میدم حتی اگه بگن از فردا همه گی ها باید با شورت بیان تو خیابونا راهپیمایی پراید راه بندازن
مهم اینه که نظر جمع باشه
پس لازم الجراس چون خرد جمع پشتشه

و اون دوستایی که برا خودشون روز ملی تعیین میکنن
ازشون خواهش میکنم این مسخره بازی
رو تموم کنن
همینمون مونده بود خودمون با خودمون در بیفتیم و هنوز هیچی نشده واسه همدیگه بزنیم
ما میتونیم با هم باشیم و خیلی بریم جلو
یکی از خصوصیت‌های اقلیت‌های سرکوب شده اینه که زیرآب همدیگه رو میزنن
بیاید ما سازماندهی بشیم با هم و ثابت کنیم با باقی اقلیت‌های سرکوب شده تفاوت داریم
و به نطر همدیگه احترام بزاریم
من همینجا حرفامو تموم میکنم تا نوشته‌ام دیگه بیشتر از حالت وصیت‌نامه سیاسی امام خمینی رو نگیره
مرسی که خوندید