۱۳۹۱ خرداد ۲, سه‌شنبه

un garçon pas comme les autres


بازم يه ترجمه از يه آهنگ ديگه از سلن ديون

ziggy (un garçon pas comme les autres)
زيگي (پسري كه مثل بقيه نيست)



Ziggy, il s'appelle Ziggy
Je suis folle de lui
C'est un garçon pas comme les autres
Mais moi je l'aime, c'est pas d'ma faute
Même si je sais
Qu'il ne m'aimera jamais

 زيگي،اسمش زيگيه
من ديوونشم
يه پسريه كه مثل بقيه نيست
و من دوستش دارم،اين خطاي من نيست
حتي ميدونم
كه اون منو هرگز دوست نخواهد داشت
 
Ziggy, il s'appelle Ziggy
Je suis folle de lui
La première fois que je l'ai vu
Je m'suis jetée sur lui dans la rue
J'lui ai seulement dit
Que j'avais envie de lui

زيگي، اسمش زيگيه
من دوونشم
اولين بار كه ديدمش
تنها تو خيابون مپلكيدم
من به راحتي بهش گفتم
كه ميخوامش

Il était quatre heures du matin
J'étais seule et j'avais besoin
De parler à quelqu'un
Il m'a dit: viens prendre un café
Et on s'est raconté nos vies
On a ri, on a pleuré
 
ساعت چهر صبح بود 
تنها بودم و نياز داشتم 
كه با كسي صحبت كنم
به من گفت بيا بريم يه قهوه بنوشيم
وو زندگيامونو تعريف كنيم
خنديديم،گريه كرديم


Ziggy, il s'appelle Ziggy
C'est mon seul ami
Dans sa tête y'a que d'la musique
Il vend des disques dans une boutique
On dirait qu'il vit
Dans une autre galaxie
 
زيگي،اسمش زيگيه
اون تنها دوست منه
توي سر اون كلي آهنگ بود
اون توي بوتيك ديسك ميفروشه
به نظر ميرسكه كه زندگي ميكنه
توي يه كهكشان ديگه
 

Tous les soirs, il m'emmène danser
Dans des endroits très très gais
Où il a des tas d'amis
Oui, je sais, il aime les garçons
Je devrais me faire une raison
Essayer de l'oublier... mais

تمام شب ها به رقص گذشت
توي محله اي كه همه گي بودن
جايي كه اون دوستهاي زيادي داره
آره ،ميدونم ، اون پسرا رو دوست داره
بايد يه دليل برا خودم دست و پا كنم
سعي كنم كه فراموشش كنم....اما

 
Ziggy, il s'appelle Ziggy
Je suis folle de lui
C'est un garçon pas comme les autres
Et moi je l'aime, c'est pas d'ma faute
Même si je sais
Qu'il ne m'aimera jamais.
 
زيگي،اسمش زيگيه
من ديوونشم
يه پسريه كه مثل بقيه نيست
و من دوستش دارم،اين خطاي من نيست
حتي ميدونم
كه اون منو هرگز دوست نخواهد داشت.

با هم

وقتي كه كنارمي احساس قدرت ميكنم
وقتي كه كنار هميم
پس دستتو بده به من
دستامونو بديدم به هم

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

روز جهاني مبارزه با هوموفوبيا


بروشور روز جهاني مبارزه با هوموفوبيا كه پخش شد در سطح شهر
 طبق نظر محققان گرایش¬های جنسی به سه دسته تقسیم می¬شوند كه عبارت¬اند از: دگرجنسگرایی (تمایل به جنس مخالف) دوجنسگرایی (تمایل به جنس مخالف و موافق) و همجنسگرایی (تمایل به همجنس)
گرایش جنسی چیست: یكی از چهار جزء جنسیت به شمار می¬آید و با تغییرناپذیر بودن احساسی، رمانتیكی و كشش عاطفی و جنسی به اشخاصی از جنس معینی گفته می¬شود.
 جنسیت چیست: جنسیت چهار جزء دارد كه عبارت¬اند از: گرایش جنسی، نری و مادگی بیولوژیكی، هویت جنسی (احساس روانی زن یا مرد بودن) و نقش جنسی اجتماعی (كه بر اساس سنت و فرهنگ هر جامعه¬ای رفتارهای زنانه و مردانه تفاوت دارد). در واقع گرایش جنسی از رفتار و عملكرد جنسی متفاوت است.
همجنسگرایی چیست: همجنسگرایی عبارت است از تمایل عاطفی و احساسی و جنسی به جنس موافق كه به دو شكل نمود پیدا می-كند: مردان همجنسگرا (گِی) و زنان همجنسگرا (لزبین).
همجنسگرایی انتخابی نیست: هنوز بر دانشمندان روشن نشده كه گرایش جنسی چگونه شكل می¬گیرد. اما دانشمندان جملگی در این مورد توافق دارند كه گرایش جنسی در پیش از تولد و در طول سنین كودكی (زیر ٥ سال) از طریق تاثیر متقابل و پیچیده¬ی عوامل بیولوژیكی، روانی و اجتماعی شكل می¬گیرد. اكثر انسان¬ها در سن اولیه بلوغ پیش از هرگونه تجربه جنسی بر تمایل و گرایش جنسی خود واقفند. درواقع همجنسگرایی انتخاب و یا شیوه زندگی نیست و این تصور که همجنسگرایی قابل سرایت و رواج است اشتباه و سراسر نادرست است، چراکه همجنسگرایی فرایندی است که نتیجه بر هم کنش عوامل زیستی و محیطی می‌باشد.
همجنسگرایی بیماری نیست: در سال ١٩٧٣ همجنسگرایی از لیست بیماری¬های روانی مركز مطالعات روانشناسی ایالات متحده ی آمریكا و در سال ١٩٩٢ از لیست سازمان بهداشت جهانی خارج شد و محققان بر این باورند كه همجنسگرایی نه بیماری¬ست، نه اختلال روانی و نه مشكل احساسی عاطفی.
هموفوبیا چیست: هموفوبیا به معنای "همجنسگرا هراسی" است كه ناشی از قضاوت¬ها و پیش¬داوری¬هایی هستند كه به دلیل نداشتن زمینه¬ی تجربی برخورد عملی و نزدیك با همجنسگرایان و آگاهی از گرایش¬های جنسی است. همجنسگرا‌هراسی یا هوموفوبیا واژه‌ای است که در برگیرنده نگرش و احساسات منفی نسبت به همجنسگرایان یا دوجنسگرایان و یا در برخی موارد نسبت به تراجنسی¬ها است. همجنسگراهراسی می‌تواند در رفتارهایی همچون تبعیض و یا خشونت نسبت به افراد غیر دگرجنسگرا بروز کند. مفهوم هموفوبیا را علم پزشکی اینگونه بیان می¬كند: "فوبیا در مورد همجنسگرایان.... ترسی از همجنسگرایان است که به نظر می¬رسد با ترس سرایت به خود، ترس از دست دادن چیزهایی که برایش مبارزه کرده -خانه و خانواده- مرتبط است. این ترس یک وحشت فرهنگی و ملهم از جامعه است که باعث اعمالی غیر انسانی (که وحشت ها همیشه موجب آن می شوند)، شده است."
ایدز و همجنسگرایی: صِرف همجنسگرا بودن و یا داشتن رابطه جنسی با فرد همجنس شانس ابتلا به ایدز را بالاتر نمی¬برد. اما نوع رابطه جنسی می¬تواند در انتقال ویروس HIV (ویروس عامل بیماری ایدز) موثر باشد. باید به خاطر داشت خطر ابتلا به ایدز به هنگام آمیزش با فرد آلوده (از هر گرایشی) همواره وجود دارد.
پِدوفیلی (تمایل به رابطه جنسی با افراد نابالغ): پدوفیلی یك پدیده¬ی روانی است كه یك نوع انحراف جنسی طلقی شده و باید به این نكته توجه كرد كه مقوله¬ای كاملا متفاوت با همجنسگرایی است.
همجنسگرایی، همجنسبازی نیست: همجنسباز به افرادی گفته می¬شود كه تمایل آنها صرف مسئله¬ی رابطه جنسی با همجنس می¬باشد اما همجنسگرایی مسئله¬ای فرای رابطه¬ی جنسیِ صرف می¬باشد و عواطف و احساسات فرد را در برمی¬گیرد. همچنین لازم به ذكر است كه طبق آمار سازمان بهداشت جهانی همجنسگرایان حدود ٤% افراد جامعه را تشكیل می¬دهند، اما رابطه¬ی جنسی میان دو همجنس در بین ١٦% مردان جامعه رواج دارد. هرچند واژه همجنسباز به صورت رسمی تعریف مشخصی ندارد، ولی بیش¬تر برای اشاره به افراد دگرجنسگرایی که با همجنس خود رابطه جنسی دارند به کار می‌رود. برخی استفاده از این واژه را برای اشاره به همجنسگرایان توهین آمیز می‌دانند. این در حالی است که همجنسگرایان (تنها) برای لذت جنسی به جنس موافق خود روی نمی‌آورند و از لحاظ عاطفی و احساسی نیز به جنس موافق خود علاقمند هستند و رابطه‌ای که خواهان آن هستند کاملا شبیه به رابطه زناشویی انسان‌های دگرهمجنسگرا است. این لفظ که بار منفی دارد، به اشتباه به همجنسگرایان لقب داده می‌شود. در صورتی که لفظ همجنسگرا، با همجنسباز کاملا از لحاظ معنایی تفاوت دارد.

 تاریخچه¬ی همجنسگرایی: نخست باید دانست که این گرایش صرف انسان¬ها نمی¬باشد و در طبیعت نیز مشاهده شده. رفتارهای همجنسگرایانه و دوجنسگرایانه تا كنون در ١٥٠٠ گونه¬ی جانوری (از پستانداران گرفته تا كرم¬ها و خرچنگ¬ها) مشاهده شده ولی تصور می¬شود كه رقم واقعی بسیار بیش¬تر از این باشد. اما اینكه دنبال تاریخ شروع این گرایش در جامعه انسانی باشیم امری اشتباه است، چراكه همجنسگرایی از بدو پیدایش انسان همواره در كنار دگرجنسگرایی وجود داشته، اما از آنجا كه منابع باستانی همواره به پس از شروع تاریخ مربوط است، می¬توان اولین باری را كه آشكارا از این گرایش سخن رفته است را از زمان افلاطون و سابقه¬ی اینگونه روابط بین یونانیان با رواج "عشق افلاطونی" دانست، تا رسیدن به عشق مولانا به شمس و شاهدان زیباروی سعدی، تا خط و خال عارض معشوق مذكر غزل¬واره¬های حافظ و عاشقانه¬های جامی. تقریبا تمامی شاعران ایرانی دارای اشعاری با «مضامین همجنس¬خواهانه» می‌باشند. علاوه بر این در ادبیات ایران داستان¬هایی مشخص حول محور عشق دو همجنس به یکدیگر نیز وجود دارد. "ناظر و منظور" منظومه¬ای عاشقانه است که توسط وحشی بافقی سروده شده که در آن پسر وزیر که "ناظر" نام دارد عاشق پسر پادشاه که "منظور" می¬باشد، می‌گردد. "مهر و مشتری" منظومه¬ی عاشقانه دیگری به زبان فارسی و در قالب مثنوی، نوشته محمد عصار تبریزی است که در سال ٧٧٨ هجری قمری در وزن خسرو و شیرین سروده شده است. همجنسگرایی همواره به عنوان مسئله¬ای قابل درك در جوامع آسیایی و اروپایی بوده اما با رشد سنت¬گرایی در آسیا این مسئله در جا زده، یا حتی گاهاٌ عقب رانده شده اما در جوامع غربی با پیشرفت علم و تكنولوژی و مبارزات رفع تبعیض ازهمجنسگرایان مسیری نتیجه¬بخش و پیشرو داشته است. به گونه¬ای كه همجنسگرایی به رسمیت شناخته شده، از لیست بیماری¬ها حذف گردید، همجنسگرایان به حقوق عادی شهروندی دست یافتند و طی مبارزات¬شان به اهدافی چون حق ازدواج برابر و قوانین فرزندخواندگی دست یافتند. در صورتی¬كه در جوامع سنتی خاورمیانه این مسئله در حد همان تابوی اجتماعی باقی ماند. حال امروزه خواسته¬ی ما همجنسگرایان ایرانی و تمامی كشورها با قوانین تبعیض¬آمیز در مورد همجنسگرایی این¬ست كه با آگاهی بخشیدن به جامعه در مورد این مسئله گامی برای بهبود شرایط اجتماعی برای همجنسگرایان برداریم


چرا نمیخوایم درک کنیم که یه همجنسگرا هم یکی مثل بقیه ی آدماست؟ دارای علاقه، عشق، ترس، درد، شادی و ناراحتی، و با امید و آرزو برای آینده شه؟ چشمامون رو باز کنیم، ذهنمونو روشن کنیم و قلبمون رو به روی انسانیت و حق مساوی زندگی کردن باز کنیم. به یاد آدم هایی که زندگیشونو از دست دادن، افرادی که میتونستن تو صلح زندگی کنند... برای چی تصمیم میگیریم از کسی که تا به حال ندیدیمش متنفر باشیم؟ چرا وقتی که درمورد همجنسگرایی میشنویم یه دید خاص برای اون پیدا میکنیم؟ چرا به اینکه اون فرد چه شخصیتی داره عمیقتر نگاه نمیکنیم؟ چرا میترسیم از اینکه دو تا مرد یا دو تا زن عاشق هم باشن؟ وقتی که کلمه همجنسگرا رو میشنویم چرا چشمامونو به روی گناهِ کشتنش میبندیم؟ اون فرد رو تحقیر میکنیم، یه ضربه ی وحشیانه بهش میزنیم، بیست بار بهش چاقو میزنیم، از بلندی پرتش میکنیم، به دار میکِشیمش، سرشو میکنیم تو اسید یا با آجر، سنگ و بطری بهش ضربه میزنیم و سنگسارش میکنیم و هُلش میدیم تو کثافت تا بمیره. هیچ کس رو نباید به این خاطر که میخواد خودش باشه و اون کسی رو که باید دوست داشته باشه کُشت. چی این حق رو بهمون میده که راجع به سرنوشت یه آدم بیگناه تصمیم بگیریم؟ با این همه تنفر چیکار میکنیم اگه بچه مون بهمون بگه که "من همجنسگرا"م؟ چه جوری از دلمون میاد عزیزترین داشته ی زندگیمونو رها کنیم وسط خیابون؟ چی میشه اگه فردی که دوسش داریم با چشمای گریون بیاد پیشِ مون، چون بعضیا تصمیم گرفتن ازش متنفر باشن فقط به خاطر شکل ظاهریش، پیشینه ش، رنگ پوستش، طرز راه رفتنش یا نوع حرف زدنش؟ چطوری براش توضیح بدیم که چرا اونا حق دارن ازش متنفر باشن، فقط به خاطر اینکه خواسته خودش باشه؟ چطور میخوایم بهش بگیم که خودمون هم یه نفرو به گریه انداختیم، یا زندگیشو از روال انداختیم، باعث مرگش شدیم، فقط به خاطر اینکه ازش متنفریم؟ یا ببینیم که تنفرمون با بقیه فرق داره.


 حقیقت اینه که تمام تنفرا اشتباهن، بدبخت کردن بقیه اشتباهه، زندگی دیگران رو ازشون گرفتن اشتبـاهه.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

سكس
 و عشق
 دو بال پرواز يك انسانند
 و انسان با يك بال هم ميتوتند
                                               پرواز كند من

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

سلام

سلام
نميدونستم بازم داري مينويسي
چند روز پيش شنيدم
 يادم رفت
 تا الان ديدن اولين پستت ضربان قلبم رو بالا برد
 دهنم خشك شد بازم لبريز ترس و اضطراب شدم
نه من نيستم
 نه من نيستم
لابد كس ديگه اييه
چميدونم
 كاش ميشد كه آدما خوش حال باشن
 فكر اينكه همونجوري كه فكر يه نفر ديگه داره منو ميكشه فكر من كسه ديگه اي رو ... منو ديوونه ميكنه
 من ميترسم
 من نميتونم دوست داشته باشم
به عظمت عشق تو
 منم گفتن دوست دارم و عاشقتم برام شده كلمات هرزه
 به همه ميگم اما نه به عظمت عشق تو
 ميترسوني منو
 ميلرزوني منو
 ياد آهنگ بلگ قبليم افتادم
الان دارم گوشش ميدم
 دست آدمو ميلرزونه
 قلبه آدمو لبريز ميكنه
 كوچه هاي تنگ و گرم و فقير
ديوار هاي نمور
 آسمون آبي
 مزرعه بودنشون
 دراي كهنه
 بايد شاشيد تو مغز آدمي كه ادعاي كمونيست بودن ميكنه
 ميدوني كيو ميگم؟
 يه كم راجبش بخون
ميگه جامعه اي بي طبقه اما مشكلش با طرفش تضاد طبقاتيه
 بگو چي كار كنم؟
 بگو كه اين توهمه يا نه؟
دلم ميخواد شاعر شم كمي
 خبرت خراب تر كرد جراحت جدايي
 كه به دوستان نمايي
 بشدي و دل ببردي و به دست غم سپردي
 و ندانمت كجايي


بگو