۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

روز قدرت مردم


دلم ميخواد از خيلي چيزا بگم
اما بايد اول از سبز بودن گفت
از شب عاشورا شبي كه همش به دويدن و فرار كردن گذشت
و فرياد
همبستگي
جرئت
چي شب خوبي بود
با اينكه احساس بي پناهي و تنهايي و خشم ميكردم
اما مردم رو از هميشه به هم نزديك تر ميديدم
مردم سبز تر از هميشه بودن
مردم همه و همه باهم دنبال يه هدف بودن
ريشه كن كردن ظلم
من شب عاشورا جماران بودن
حتي تصورشم نميكردم يه همچين جمعيتي بياد
اما خب همه بوديم
و اما روز عاشورا
روزي كه بش ميگن روز سرخ
من قدرت مردم رو تو اين روز ديدم
فرار كردن يه وانت پر گارد از دست مردم
محاصره گاردي ها
اتحاد
شعار
غلبه بر ترس
سينه سپر
مردم مهمترين دشمنشون رو از پا در آوردن
ترس
من تو هيچ عاشورايي انقدر اشك نريخته بودم
دو ساله كه ديگه به دين هيچ اعتقادي ندارم
و اين يه حادثه است واسه من
اشك ريختن تو ظهر عاشورا
اشكي از ترس
نا اميدي
ظلم ستيزي
حتي از شوق و شادي
و گاز اشك آور
اين انواع اشك ها رو همه توي يه روز تجربه كردم
تو روز بزرگ قدرت مردم
صحنه هاي زيبايي ديدم
انگار هرچي اين عبارت رو تكرار كنم سير نميشم
روز قدرت مردم
روز قدرت مردم
روز سبب قدرت مردم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر