۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

بررسي اخلاق در جامعه همجنس گرايان ايران

بررسي اخلاق در جامعه همجنس گرايان ايران
چنديست كه مسئله اخلاقي يا غير اخلاقي بودن برخي رفتار ها و گفتار ها ذهن مرا سخت به خود مشغول كرده
اخلاق چيست؟ و طبق چه تعريفي يك مسئله اخلاقي محسوب شده و امري ،غير اخلاقي؟
آيا امري كه براي يك همجنسگراي ساكن در مركز تهران اخلاقي است براي يك همجنسگرا در شهري نه چندان بزرگ در شمال يا جنوب ايران نيز امري اخلاقي طلقي ميشود
سعي خواهم كرد كه در اين مقاله به بررسي و جواب به اين سوال ها بپردازيم
اما به راستي اخلاق چيست؟
در يونان كلمه اخلاق به معناي شيوه ي خوبي براي بودن يا عادلانه رفتار كردن است .اكثر تعاريف موجود و برداشت ها از اخلاق برداشتهايي انسان ناباورانه اند بدين مفهوم كه بر اساس ايدئولوژي حاكم كه نفع عده ي محدودي از افراد جامعه را شامل ميشود اخلاق تعريف ميشده و معني ميافته.
به تدريج اخلاقي بر جامعه سايه مي افكند كه زاده ي ايدئولوپي و طبقه حاكم ميباشد.
مثال تاريخي و حتي امروزي براي اين امر به وضوح يافت ميشود . يك مثال ساده و مرتبط غير اخلاقي تلقي كردن رفتار هاي همجنسگرايانه است زيرا كه اين رابطه نيروي كاري براي خدمت به حاكم و طبقه چيره جامعه توليد نميكند(توليد مثل) پس اين عمل تقبيح ميشود و در دسته ي رفتار غير اخلاقي قرار ميگيرد. و يا  طمع و زياده خواهي مسئله اي غير اخلاقي محسوب ميشود زيرا كه پرورش اين صفت در انبوه مردم موقعيت طبقه ي چيره را به خطر مي اندازد.
و مسائلي از اين دست كه شايد ديگر اسم اخلاقي يا غير اخلاقي روي آن نگذارند اما يا تبليغ و گسترش و داستان سرايي شكلي اخلاقي به خود ميگيرد براي مثال در كشور هايي كه ثروت به صورت ناعادلانه بين مردم پخش شده و در دست عده اي معدود است تمام تبليغات رسانه اي بر روي اين مسئله پايفشاري ميكند كه ثروت خوش بختي نمي آورد و هر خانواده ي متمولي تنيده در هزاران مشكل است كه قشر فقير از آنها آزاد است و جملاتي از اين قبيل كه اين تبليغات نمونه كامل اينست كه قتاعت را در مردم نهادينه كنند كه طمعي به ثروتمند شدن نبرند و جايگاه كسي از متمولان را اشغال نكنند.
به عقيده ي من براي تمامي مسائلي كه اخلاقي يا غير اخلاقي تلقي ميشوند ميتوان ريشه اي تاريخي دور يا نزديك يافت
ممكن است اين اخلاق را هاليووند نهادينه كرده باشد يا كتب مقدس.
با اين پيش فرض اگر بخواهيم به اخلاقيات در جامعه همجنسگرايان ايراني بنگريم كه در گير رفتاري جديد و سردگمي عميقي براي اخلاقي بودن يا نبودن رفتارش است بپردازيم.
فكر ميكنم بررسي مورد به مورد مسائل، كمك شاياني به باز شدن مطالب هم براي من هم براي سايرين خواهد داشت.
رابطه:
رابطه، تعامل ميان دو انسان تلقي ميشود  بدين صورت كه براي وجود يك رابطه ي نرمال از ديد اخلاق امروزي نياز به دو نفرانسان هست نه بيشتر نه كمتر. در صورتي كه اين مسئله  در ميان همجنسگرايان الگو برداري كوركورانه از روابط دگر جنسگرايان است كه حتي در ميان دگر جنسگرايان هم اين مسئله مسئله اي صرفا مرسوم است نه لزوما معقول.البته نميتوان گفت تقليد كوركورانه و گذشت زيرا كه تمامي نهاد هاي تبليغاتي و تاثير گزار بر رفتار ما كه عبارتند از مدرسه، خانواده و رسانه تمام تلاش خود را ميكند كه ما را فردي چون خود پرورش دهد و خود را بازتوليد كند تا نظام موجود باقي بماند.خانواده كه تشكيل يافته از پدر مادر و فرزندان است و در تعريف نوين و كشور هاي اصطلاحا  پيشرو خانواده يعني والدين( پدر –مادر،پدر-پدر،مادر-مادر) و فرزندان است
در اين جامعه اولين الگوي رابطه براي كودكان والدين هستن يعني دو نفر.و خانواده هاي اطراف كه شامل اقوام و همسايه و... ميشود همه از يك زوج در راس و فرزندان تشكيل يافته اين مسئله به ادامه يافتن تاثيرات در آموزش هايي كه كودك در مدرسه ميبيند و تبليغات رسانه ها مستحكم شده و در فرد نهادينه ميشود.فرد احتياج به فردي ديگر را امري ذاتي انساني ميپندارد و خود را فردي نا كامل ميداند كه با حضور فردي ديگر كامل ميشود.
حال آنكه گاه مشاهده ميشود كه افراد توانايي ايجاد رابطه و ماندگاري در رابطه را ندارند اما براي احساس نيازي كه درشان نهادينه شده و آن را ذاتي ميپندارند دست به انتخاب و برقراري رابطه ميزنند و موجب رنجش ديگران و بيش از همه خودشان ميشود كه خود را فردي غير عادي ميپندارد كه مشكلي ذاتي دارد حال آنكه اينگونه نيست و هر انسان ميتواند به فرم دلخواه خود از زندگي لذت ببرد.
اين فرم ميتواند زندگي تنها باشد. افرادي كه تنهايي را به برقراري رابطه ترجيه ميدهند و نزديك شن افراد از حدي خاص به آنها موجبات رنجش آنان ميشود و يا حتي روابط گروهي. دور از ذهن نيست انسان هايي كه در روابط جنسي و عاطفي گروهي احساس آرامش بيابند و لذت ببرند.
. انسان ها سابقه ي اينگونه روابط را در دوره ي پيش از تاريخ با توجه به شرايط آن دوره داشته اند يعني خانواده به معني امروزه وجئد نداشته و  افراد به صورت خانواده گسترده يا قبيله اي و گروهي زندگي ميكرده اند كه روابط جنسي آنها هم از اين امر مستثني نبوده.
و در اين شرايط كه افراد آزادانه با توجه به روحيات خود بدون توجه به نياز ها(ظاهرا ذاتي) و خواستهاي اجبارا نهادينه شده دست به انتخاب بزند برقراري ارتباط با يك نفر كه طرف مقابل هم همين تمايل را در خود بيابد رابطه اي بسيار لذت بخش تر ايجاد خواهد شد تا از سر عرف و سنت.... .
روابط جنسي:
فرم و سبك روابط جنسي هم ميان افراد دقيقا الگو برداري از آموزش هاي ايدئولوژيك و رسانه ايست به گونه اي كه فرد در زمان بلوغ يعني هنگامي كه ميل جنسي در او بيدار ميشود با توه به هجمه ي دنياي اطرافش فرم رابطه جنسي خود را از الگو هايي چون فيلم هاي پورنو گرافي يا غيره و حتي گاهي پدر و مادر كه آنها همين خارج از اين زنجيره نيستند الگو بر ميدارد سبك عشق بازي هماني ميشود كه هاليووند ميگويد اين درست است و تمام رفتار هاي جنسي در طول سكس اعم از مسئله فتيش و غيره الگو برداري شده از عوامل تاثير گذار تبليغاتي ايست و اين رفتار است كه اخلاقي طلقي ميشود و رفتاري غير و خارج از اين محدوده غير اخلاقي.
حال آنكه بسيار مشاهده ميشود افرادي تمايلي ديگر در خود دارند كه به غير اخلاقي طلقي شدن آن را سركوب ميكنند و فرد را به فردي بيمار تبديل ميكنند.
دقيقا مسئله همجنسگرايي در كشورهايي مانند ايران نمونه بارزي از اين مسئله است كه افراد با توجه به اخلاقيات جامعه تمايل جنسي خود را به همجنس سركوب كرده وسهي ميكنند خود را در نرم جامعه قرار دهند اما اين كار جز صدمه جدي به خودشان و اطرافيانشان اثر ديگري ندارد.
حتي در جوامع اصطلاحا باز و آزاد مانند غرب كه حقوق همجنسگرايان را به رسميت شناخته اند سعي در اين ميشود كه روابط همجنسگرايان را فرمي مانند روابط دگر جنسگرايان بدهند و دقيقا خانواده اي به سبك نو تعريف كنند تا اين خانواده كودكي مانند كودك در خانواده به تعريف قديمي جامعه تحويل بدهد و مسئله توليد مثل و باز توليد نظام موجود توسط افرادي كه بيش از همه  از اين نظام ضربه خورده اند(همجنسگرايان)صورت گيرد.
با بررسي فيلم ها و سريال هاي موجود با موضوعيت زندگي همجنسگرايان كه در تمامي آنها عشق ميان دو فرد و تشكيل زندگي و به سرپرستي گرفتن كودك نهايت خوشبختي افراد همجنسگرا نشان داده ميشود و حتي افرادي با اين سبك زندگي در اوج مشكلات(كه به صورت غير مستقيم مشكلات هم جذاب نشان داده ميشودن)هم خوشبختند و از افراد با فرم زندگي ديگر خوشحال ترند.
مخاطب همجنسگراي اين فيلم ها و سريال ها تحت تاثير اين تبليغات احساس شديد به بودن با فردي ديگر ميكند و خود را نا تمامي ميپندارد كه با حضور فردي ديگر كامل ميشود.
حال آنكه بايد بر تمامي اين اخلاقيات بازنگري كرد. خصوصا در ميان جوامع همجنسگرايان ايران كه به تازگي و در طي نسل اخير شروع به ابراز وجود و تشكل يافتن و گزيده كردن اخلاقيات براي خود كرده.
به نظر اين جانب ميتوان اين نهال را به واگذاشت تا به گونه اي كه ميخواد و درست ميپندارد و احساس رضايت ميكند رشد كند نه اينكه مانند ساير خرده جوامع موجود در جهان با چوبي مانند اخلاقيات فرم به رشد اين درخت بدهند تا هماني بشود كه حاكمان دنيا ميخواند نه چيزي غير از آن.
اين مقاله اينجا به پايان نميرسد و سعي خواهم كرد در نوشته هاي بعدي در مورد مسئله مطروح اخلاق و خيانت  و اخلاق و رابطه افراد جامعه اقليت هاي جنسي با يكديگر(دوستي و روابط دوستانه) بپردازم.

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

نوميدي


اين هويت جنسيه منه
من از مرد بودن خودم راضيم
اما از گي بودن.....
آيا راضي ام؟
نه نيستم
من نميتونم  يه زندگي عادي داشته باشم
هر چقدر هم بنجنگم بايد بگم كه من عادي نيستم
آره من عادي نيستم
كاش ميشد كه مثل اكثر مردم عاشق غير همجنسم ميشدم
اونوقت درياي عشقمو كه الان دريايي از لجن شده به پاش ميريختم
اونوقت عاشقش ميشدم
حمايتش ميكردم
باش زندگي ميكرددم و آغاز اين زندگي جشني جهاني ميشد
جشني كه همه مردم دنيا انگار توش شادن
هر وقت عروسي كسي از نزديكام ميشه دلم ميخواد از ناراحتي بميرم
مثل وقتاي عزاداري هي به خلوت احتياج پيدا ميكنم
دلم ميگيره
بغض هم
نميتونم خودمو تو اون جايگاه تصور كنم
هيچوقت ميشه كه تمام نزديكاي من
همه كسايي كه دوسشون دارم از اينكه من با يكي در ارتباط شدم
عاشق يكي شدم
جشن بگيرن؟
امكان نداره
زندگي سختي داريم
خيلي سخت
و ما ميشينيم و ساده لوحانه و معصومانه به اين سختي ها ميخنديم
جمع كه ميشيم دور هم
حرفاي خنده آورمون چياس؟
تا حالا دقت كرديم؟
عكس العمل هاي اطرافيان
از خانواده گرفته تا دوستا و همكارا به تفاوتمون
عكس العملي كه تبعيض آ«يزه و غم انگيز
و ما كه ميجنگيم با خودمون كه خودمون نباشيم
و اين خاطرات خنده داره ماست
لزبيني كه به خاطر حالت هاي پسرونش مسخره ميشه و تحت فشار قرار ميگيره و گي كه به خاطر رفتار يا تيپش يا ميلش تحقير ميشه
تهديد ميشه و بايد يا خودش بجنگه تا بعضي جاها كه به نظر من اكثر جاهاس خودش نباشه تا بهش ظلم نشه

آره ما جمع ميشيم به اين خاطره ها ميخنديم
اما بايد هاي هاي گريه كرد
ميخندم تو جمع اما وقتي خودم تنهايي بهش فكر ميكنم بغضم ميگيره

يادمه يه روز تو همين بلاگ نوشتم خوشحالم كه گي هستم و راضي
امروز ميگم نه
من دلم گرفته از اين تفاوت
من زندگي خوبي ندارم
من راضي نيستم
دارم خودمو به دست خودم نابود ميكنم
من از آينده ام ميترسم
خيلي وحشتناك و هولناكه آينده مون
مرگ رو گاهي تريح ميدم
اما از اون هم ميترسم
چيزي كه پيش رومه در هر صورت هولناكه
بله دوستان
بله مردم
گي بودن سخته
هولناكه
پر از رنج و درده
منو كه مريض كرد
جوري كه رابطه نرمال با يه پسر ديگه تو ذهن من نميگنجه
نميبينم
يافت مي نشود
و افتادم دنبال حماقتي كه جمع منو به سمتش سوق داد
و من دويدم به سمتش
لذت جويي صرف
كام
كام
كام



۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

در پايان تابستان

روزاي گرم تابستون
سيگار و كنياك و عرق سگي
گرم و گرم تر ميكنه
تن داغ و عرق و جنب و جوش گرم و گرم تر ميكنه
سكس دماي آدمو تو اين شرايط به صد درجه ميرسونه
و ياد تو آب سرديه بر تمام اين حرارت
روي اين احساس داغ
تن آدمو به لرزه ميندازه سرماش
دلم هميشه براي شيد ميسوخت كه سرماي زمستانو با آغوشش عشقش گرم نشد
دلم براي خودم ميسوخت كه سرماي زمستانمو با تن ها گرم كردم
تني كه انقام گرفت
تني كه تصويري از من بود
تني كه دورش دايره داشت به چه بزرگي و از اون دايره نميشد بهش نزديك تر شد
تني كه سرد بود
به سرماي من
تني كه ضربان قلبش رو نفهميدم چون اون هم مثل من قلب نداشت

عشق يعني چي؟
دوست داشتن چه شكليه؟
ميشه كه عاشق تمام مردم بود؟
عاشق يه شهر
عاشق يه رنگ
عاشق ده نفر
دو نفر


بازم ازون كوچه ها گذشتم و تو كنارم نبودي و بودي روي صندلي ماشين
كوچه هاي داغ
كوچه هاي بچه هاي شر
پسران خيس آفتاب سوخته
وانتايي كه با صداي نكره عربده ميكشن
ماشيني كه از ترافيك داغ ميكنه
من و سيگار و جاي خالي تو
بوي جوي موليان آيد همي ياد يار مهربان آيد همي
مرضيه ميخونه و من تو جيحونم
تصادف جالبيه



از خودم خنده ام ميگيره
انقدر آدم ولي ام
انقدر قلب سنگ به نظر ميام اما به خاطر يه حادثه كه دليلشو خودم ميدونم انقدر آسيب پذير شدم
نه يك حادثه نبود
حادثه هايي كه منو خورد
مريض كرد
مريض حاد رواني
يادمه يكي از بچه ها تو تيمارستان بستري بود يا دكتر بود
دقيقا يادم نمياد
مهم اينه كه توي تيمارستان بود
بايد شماره اش رو گير بيارم منو با خودش ببره
به عنوان دكتر يا مريضشو بلد نيستم فقط ببره



بازم نبايد ترجيح داد شباي گرم رو به تنهايي
به خون
به اشك
به حرف نزدن
انقدر حرف نزدم كه قلبم يادش رفته حرف بزنه
نريختم

لعنتي بيا و فحش بده
اينجوري منو نابود نكن با اين حرفا
با اين صداها
من هنوز همونم
هنوزم همون پسره ياغي بيخياله با خنده هميشگي
فقط كمي شكسته شدم
صورتم كمي شكسته شده
مثل كمر يه مرد از نگاه خانواده اش
مثل دل يه مادر از چشماي خيس بچه اش
مثل قلب يه بچه از توجه نديدن و ناديده گرفته شدن


لعنتي
لعنتي
لعنتي

۱۳۹۱ خرداد ۲, سه‌شنبه

un garçon pas comme les autres


بازم يه ترجمه از يه آهنگ ديگه از سلن ديون

ziggy (un garçon pas comme les autres)
زيگي (پسري كه مثل بقيه نيست)



Ziggy, il s'appelle Ziggy
Je suis folle de lui
C'est un garçon pas comme les autres
Mais moi je l'aime, c'est pas d'ma faute
Même si je sais
Qu'il ne m'aimera jamais

 زيگي،اسمش زيگيه
من ديوونشم
يه پسريه كه مثل بقيه نيست
و من دوستش دارم،اين خطاي من نيست
حتي ميدونم
كه اون منو هرگز دوست نخواهد داشت
 
Ziggy, il s'appelle Ziggy
Je suis folle de lui
La première fois que je l'ai vu
Je m'suis jetée sur lui dans la rue
J'lui ai seulement dit
Que j'avais envie de lui

زيگي، اسمش زيگيه
من دوونشم
اولين بار كه ديدمش
تنها تو خيابون مپلكيدم
من به راحتي بهش گفتم
كه ميخوامش

Il était quatre heures du matin
J'étais seule et j'avais besoin
De parler à quelqu'un
Il m'a dit: viens prendre un café
Et on s'est raconté nos vies
On a ri, on a pleuré
 
ساعت چهر صبح بود 
تنها بودم و نياز داشتم 
كه با كسي صحبت كنم
به من گفت بيا بريم يه قهوه بنوشيم
وو زندگيامونو تعريف كنيم
خنديديم،گريه كرديم


Ziggy, il s'appelle Ziggy
C'est mon seul ami
Dans sa tête y'a que d'la musique
Il vend des disques dans une boutique
On dirait qu'il vit
Dans une autre galaxie
 
زيگي،اسمش زيگيه
اون تنها دوست منه
توي سر اون كلي آهنگ بود
اون توي بوتيك ديسك ميفروشه
به نظر ميرسكه كه زندگي ميكنه
توي يه كهكشان ديگه
 

Tous les soirs, il m'emmène danser
Dans des endroits très très gais
Où il a des tas d'amis
Oui, je sais, il aime les garçons
Je devrais me faire une raison
Essayer de l'oublier... mais

تمام شب ها به رقص گذشت
توي محله اي كه همه گي بودن
جايي كه اون دوستهاي زيادي داره
آره ،ميدونم ، اون پسرا رو دوست داره
بايد يه دليل برا خودم دست و پا كنم
سعي كنم كه فراموشش كنم....اما

 
Ziggy, il s'appelle Ziggy
Je suis folle de lui
C'est un garçon pas comme les autres
Et moi je l'aime, c'est pas d'ma faute
Même si je sais
Qu'il ne m'aimera jamais.
 
زيگي،اسمش زيگيه
من ديوونشم
يه پسريه كه مثل بقيه نيست
و من دوستش دارم،اين خطاي من نيست
حتي ميدونم
كه اون منو هرگز دوست نخواهد داشت.

با هم

وقتي كه كنارمي احساس قدرت ميكنم
وقتي كه كنار هميم
پس دستتو بده به من
دستامونو بديدم به هم

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

روز جهاني مبارزه با هوموفوبيا


بروشور روز جهاني مبارزه با هوموفوبيا كه پخش شد در سطح شهر
 طبق نظر محققان گرایش¬های جنسی به سه دسته تقسیم می¬شوند كه عبارت¬اند از: دگرجنسگرایی (تمایل به جنس مخالف) دوجنسگرایی (تمایل به جنس مخالف و موافق) و همجنسگرایی (تمایل به همجنس)
گرایش جنسی چیست: یكی از چهار جزء جنسیت به شمار می¬آید و با تغییرناپذیر بودن احساسی، رمانتیكی و كشش عاطفی و جنسی به اشخاصی از جنس معینی گفته می¬شود.
 جنسیت چیست: جنسیت چهار جزء دارد كه عبارت¬اند از: گرایش جنسی، نری و مادگی بیولوژیكی، هویت جنسی (احساس روانی زن یا مرد بودن) و نقش جنسی اجتماعی (كه بر اساس سنت و فرهنگ هر جامعه¬ای رفتارهای زنانه و مردانه تفاوت دارد). در واقع گرایش جنسی از رفتار و عملكرد جنسی متفاوت است.
همجنسگرایی چیست: همجنسگرایی عبارت است از تمایل عاطفی و احساسی و جنسی به جنس موافق كه به دو شكل نمود پیدا می-كند: مردان همجنسگرا (گِی) و زنان همجنسگرا (لزبین).
همجنسگرایی انتخابی نیست: هنوز بر دانشمندان روشن نشده كه گرایش جنسی چگونه شكل می¬گیرد. اما دانشمندان جملگی در این مورد توافق دارند كه گرایش جنسی در پیش از تولد و در طول سنین كودكی (زیر ٥ سال) از طریق تاثیر متقابل و پیچیده¬ی عوامل بیولوژیكی، روانی و اجتماعی شكل می¬گیرد. اكثر انسان¬ها در سن اولیه بلوغ پیش از هرگونه تجربه جنسی بر تمایل و گرایش جنسی خود واقفند. درواقع همجنسگرایی انتخاب و یا شیوه زندگی نیست و این تصور که همجنسگرایی قابل سرایت و رواج است اشتباه و سراسر نادرست است، چراکه همجنسگرایی فرایندی است که نتیجه بر هم کنش عوامل زیستی و محیطی می‌باشد.
همجنسگرایی بیماری نیست: در سال ١٩٧٣ همجنسگرایی از لیست بیماری¬های روانی مركز مطالعات روانشناسی ایالات متحده ی آمریكا و در سال ١٩٩٢ از لیست سازمان بهداشت جهانی خارج شد و محققان بر این باورند كه همجنسگرایی نه بیماری¬ست، نه اختلال روانی و نه مشكل احساسی عاطفی.
هموفوبیا چیست: هموفوبیا به معنای "همجنسگرا هراسی" است كه ناشی از قضاوت¬ها و پیش¬داوری¬هایی هستند كه به دلیل نداشتن زمینه¬ی تجربی برخورد عملی و نزدیك با همجنسگرایان و آگاهی از گرایش¬های جنسی است. همجنسگرا‌هراسی یا هوموفوبیا واژه‌ای است که در برگیرنده نگرش و احساسات منفی نسبت به همجنسگرایان یا دوجنسگرایان و یا در برخی موارد نسبت به تراجنسی¬ها است. همجنسگراهراسی می‌تواند در رفتارهایی همچون تبعیض و یا خشونت نسبت به افراد غیر دگرجنسگرا بروز کند. مفهوم هموفوبیا را علم پزشکی اینگونه بیان می¬كند: "فوبیا در مورد همجنسگرایان.... ترسی از همجنسگرایان است که به نظر می¬رسد با ترس سرایت به خود، ترس از دست دادن چیزهایی که برایش مبارزه کرده -خانه و خانواده- مرتبط است. این ترس یک وحشت فرهنگی و ملهم از جامعه است که باعث اعمالی غیر انسانی (که وحشت ها همیشه موجب آن می شوند)، شده است."
ایدز و همجنسگرایی: صِرف همجنسگرا بودن و یا داشتن رابطه جنسی با فرد همجنس شانس ابتلا به ایدز را بالاتر نمی¬برد. اما نوع رابطه جنسی می¬تواند در انتقال ویروس HIV (ویروس عامل بیماری ایدز) موثر باشد. باید به خاطر داشت خطر ابتلا به ایدز به هنگام آمیزش با فرد آلوده (از هر گرایشی) همواره وجود دارد.
پِدوفیلی (تمایل به رابطه جنسی با افراد نابالغ): پدوفیلی یك پدیده¬ی روانی است كه یك نوع انحراف جنسی طلقی شده و باید به این نكته توجه كرد كه مقوله¬ای كاملا متفاوت با همجنسگرایی است.
همجنسگرایی، همجنسبازی نیست: همجنسباز به افرادی گفته می¬شود كه تمایل آنها صرف مسئله¬ی رابطه جنسی با همجنس می¬باشد اما همجنسگرایی مسئله¬ای فرای رابطه¬ی جنسیِ صرف می¬باشد و عواطف و احساسات فرد را در برمی¬گیرد. همچنین لازم به ذكر است كه طبق آمار سازمان بهداشت جهانی همجنسگرایان حدود ٤% افراد جامعه را تشكیل می¬دهند، اما رابطه¬ی جنسی میان دو همجنس در بین ١٦% مردان جامعه رواج دارد. هرچند واژه همجنسباز به صورت رسمی تعریف مشخصی ندارد، ولی بیش¬تر برای اشاره به افراد دگرجنسگرایی که با همجنس خود رابطه جنسی دارند به کار می‌رود. برخی استفاده از این واژه را برای اشاره به همجنسگرایان توهین آمیز می‌دانند. این در حالی است که همجنسگرایان (تنها) برای لذت جنسی به جنس موافق خود روی نمی‌آورند و از لحاظ عاطفی و احساسی نیز به جنس موافق خود علاقمند هستند و رابطه‌ای که خواهان آن هستند کاملا شبیه به رابطه زناشویی انسان‌های دگرهمجنسگرا است. این لفظ که بار منفی دارد، به اشتباه به همجنسگرایان لقب داده می‌شود. در صورتی که لفظ همجنسگرا، با همجنسباز کاملا از لحاظ معنایی تفاوت دارد.

 تاریخچه¬ی همجنسگرایی: نخست باید دانست که این گرایش صرف انسان¬ها نمی¬باشد و در طبیعت نیز مشاهده شده. رفتارهای همجنسگرایانه و دوجنسگرایانه تا كنون در ١٥٠٠ گونه¬ی جانوری (از پستانداران گرفته تا كرم¬ها و خرچنگ¬ها) مشاهده شده ولی تصور می¬شود كه رقم واقعی بسیار بیش¬تر از این باشد. اما اینكه دنبال تاریخ شروع این گرایش در جامعه انسانی باشیم امری اشتباه است، چراكه همجنسگرایی از بدو پیدایش انسان همواره در كنار دگرجنسگرایی وجود داشته، اما از آنجا كه منابع باستانی همواره به پس از شروع تاریخ مربوط است، می¬توان اولین باری را كه آشكارا از این گرایش سخن رفته است را از زمان افلاطون و سابقه¬ی اینگونه روابط بین یونانیان با رواج "عشق افلاطونی" دانست، تا رسیدن به عشق مولانا به شمس و شاهدان زیباروی سعدی، تا خط و خال عارض معشوق مذكر غزل¬واره¬های حافظ و عاشقانه¬های جامی. تقریبا تمامی شاعران ایرانی دارای اشعاری با «مضامین همجنس¬خواهانه» می‌باشند. علاوه بر این در ادبیات ایران داستان¬هایی مشخص حول محور عشق دو همجنس به یکدیگر نیز وجود دارد. "ناظر و منظور" منظومه¬ای عاشقانه است که توسط وحشی بافقی سروده شده که در آن پسر وزیر که "ناظر" نام دارد عاشق پسر پادشاه که "منظور" می¬باشد، می‌گردد. "مهر و مشتری" منظومه¬ی عاشقانه دیگری به زبان فارسی و در قالب مثنوی، نوشته محمد عصار تبریزی است که در سال ٧٧٨ هجری قمری در وزن خسرو و شیرین سروده شده است. همجنسگرایی همواره به عنوان مسئله¬ای قابل درك در جوامع آسیایی و اروپایی بوده اما با رشد سنت¬گرایی در آسیا این مسئله در جا زده، یا حتی گاهاٌ عقب رانده شده اما در جوامع غربی با پیشرفت علم و تكنولوژی و مبارزات رفع تبعیض ازهمجنسگرایان مسیری نتیجه¬بخش و پیشرو داشته است. به گونه¬ای كه همجنسگرایی به رسمیت شناخته شده، از لیست بیماری¬ها حذف گردید، همجنسگرایان به حقوق عادی شهروندی دست یافتند و طی مبارزات¬شان به اهدافی چون حق ازدواج برابر و قوانین فرزندخواندگی دست یافتند. در صورتی¬كه در جوامع سنتی خاورمیانه این مسئله در حد همان تابوی اجتماعی باقی ماند. حال امروزه خواسته¬ی ما همجنسگرایان ایرانی و تمامی كشورها با قوانین تبعیض¬آمیز در مورد همجنسگرایی این¬ست كه با آگاهی بخشیدن به جامعه در مورد این مسئله گامی برای بهبود شرایط اجتماعی برای همجنسگرایان برداریم


چرا نمیخوایم درک کنیم که یه همجنسگرا هم یکی مثل بقیه ی آدماست؟ دارای علاقه، عشق، ترس، درد، شادی و ناراحتی، و با امید و آرزو برای آینده شه؟ چشمامون رو باز کنیم، ذهنمونو روشن کنیم و قلبمون رو به روی انسانیت و حق مساوی زندگی کردن باز کنیم. به یاد آدم هایی که زندگیشونو از دست دادن، افرادی که میتونستن تو صلح زندگی کنند... برای چی تصمیم میگیریم از کسی که تا به حال ندیدیمش متنفر باشیم؟ چرا وقتی که درمورد همجنسگرایی میشنویم یه دید خاص برای اون پیدا میکنیم؟ چرا به اینکه اون فرد چه شخصیتی داره عمیقتر نگاه نمیکنیم؟ چرا میترسیم از اینکه دو تا مرد یا دو تا زن عاشق هم باشن؟ وقتی که کلمه همجنسگرا رو میشنویم چرا چشمامونو به روی گناهِ کشتنش میبندیم؟ اون فرد رو تحقیر میکنیم، یه ضربه ی وحشیانه بهش میزنیم، بیست بار بهش چاقو میزنیم، از بلندی پرتش میکنیم، به دار میکِشیمش، سرشو میکنیم تو اسید یا با آجر، سنگ و بطری بهش ضربه میزنیم و سنگسارش میکنیم و هُلش میدیم تو کثافت تا بمیره. هیچ کس رو نباید به این خاطر که میخواد خودش باشه و اون کسی رو که باید دوست داشته باشه کُشت. چی این حق رو بهمون میده که راجع به سرنوشت یه آدم بیگناه تصمیم بگیریم؟ با این همه تنفر چیکار میکنیم اگه بچه مون بهمون بگه که "من همجنسگرا"م؟ چه جوری از دلمون میاد عزیزترین داشته ی زندگیمونو رها کنیم وسط خیابون؟ چی میشه اگه فردی که دوسش داریم با چشمای گریون بیاد پیشِ مون، چون بعضیا تصمیم گرفتن ازش متنفر باشن فقط به خاطر شکل ظاهریش، پیشینه ش، رنگ پوستش، طرز راه رفتنش یا نوع حرف زدنش؟ چطوری براش توضیح بدیم که چرا اونا حق دارن ازش متنفر باشن، فقط به خاطر اینکه خواسته خودش باشه؟ چطور میخوایم بهش بگیم که خودمون هم یه نفرو به گریه انداختیم، یا زندگیشو از روال انداختیم، باعث مرگش شدیم، فقط به خاطر اینکه ازش متنفریم؟ یا ببینیم که تنفرمون با بقیه فرق داره.


 حقیقت اینه که تمام تنفرا اشتباهن، بدبخت کردن بقیه اشتباهه، زندگی دیگران رو ازشون گرفتن اشتبـاهه.