۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

ميدوني كه تو كي هستي؟

انقدر بزرگ شديم كه به همين سادگي ها نميريم واسه هم
اين مردن از اون مردناي فدات شمي نيست
ازون گشتناي تو قلبيه
يعني طرف ميره اصلا از زندگيت محو ميشه انگار كه مرده
انقدر بزرگ شديم كه حق داشته باشيم بدونيم آدماي دور و ورمون چه احساسي نسبت به ما دارن
بلاخره يكي گلته و يا تو گله يكي هستي
و آدمها هم مسئول گلهاشون هستن
حالا اگه به گلمون آب نميديم و ولش كرديم بارون بياد و دست طبيعت هواشو داشته باشه
لا اقل ديگه از روش رد نشيم و لگدش نكنيم بگيم ما اصلا اين گله رو نديديم و اصلا نميدونستيم واسه ماست
بله ما انقدري بزرگ شديم كه بفهميم اول بايد خودمونو دوست داشته باشيم و عاشق خودمون باشيم بعد بريم به بقيه ابراز عشق كنيم
انقدري قراره بفهميم كه خاك نيستيم
قالي نيستسم
نبايد خودمونو
بندازيم زير پاي مردم
از رومون رد شن و از اين محل عبور و مرور معشوق بودن شادي كنيم كه ما خيلي خوبيم و خيلي مجنونيم و خيلي فرهاديم
بي جا ميكني
تو وقتي خودتو ميندازي زير پاي طرف يعني خودتو دوست نداري و يه اپسيلون هم واسه خودت ارزش قائل نستي
چه جوري انتظار داري طرف بياد دوست بداره؟
كيو ديدي از آدماي ضعيف و تو سري خور وبي نظر خوشش بياد؟
برو از اون يكي ياد بگير
حتي از اين يكي
از خيلي ها هم ياد نگير!
بزرگ باش سرتو بگير بالا
نزار كسي تحقيرت كنه
نزار كسي بهت نگاه كم بكنه
و اگرم شد حتي نزار كسي پيشت تعريف بيش از حد از خودش بكنه
ميدوني تو كي هستي؟
تو يه آدمي
تو يه دنيايي
تو اينجا وايسادي طرف هي لگد ميزنه تو سر و كلت
كلي آدمن كه پشت تو ان
تو كه لگد ميخوري انگار اونا لگد خوردن
تازه تو با اين كارات ميريني به آينده ي معشوقت
معشوقه فكر ميكنه همه همينجوري دوسش خواهند داشت و عاشق سينه چاك و خاك تو سرش ميشن
غافل از اينكه دوره ي اينجور عشقاي مازوخيستي تموم شده
يه عشق آتشين به قول خودشون ميتونه با يه تند حرف زدن يا حتي قطع مكالمه ي بي هدافظي از سر عادت قطع بشه
پس براي رضاي معشوقتم كه شده و آينده ي روشن طرف مربوط و همينطور از همه مهمتر خودت
تو رو خدا بي خيال سيستم خاك تو سري شو

من اينا رو به كي گفتم؟
ها؟
نميدونم؟
راستشو بخواي اين نوشته ها مخاطبش يه نفر نيست
دو نفر هم نيست
شايد سه نفر هم نباشه
كلي آدمه
خودمم هم هستم
منم يه زماني سر اينجور سيستماي عشق و عاشقيه خاك تو سري به گا رفتم هنوزم برنگشتم
باور كن

و در آخر اينكه تو اغلب تجربه هاي مشاوره اي كه من داشتم اون شخص دلسوز مشاور و نصيحت كننده آدم بده ي داستان ميشه
تا زماني كه اون عاشق ابله به گا بره
بفهمه كه به گا رفته
و از گا برگرده
كه هر كدوم از اينا بسته به شعور طرفين ميتونه كلي طول بكشه
حتي سالها

ديگه از منبر ميام پايين
و من الله نوفيق
:دي

۳ نظر:

  1. به زبون ساده.....
    واقعن لازم بود.

    پاسخحذف
  2. آره لازم بود
    ولي گاهي اوقات حال و هواييبه آدم دست ميده كه ديگه تو جريان هيچ كس و هيچ جيزي نيست. فقط تو حال خودشه. به گذشته و آينده و حال فكر ميكنه اما انگار هيچ انديشه اي براش نيست و نمونده
    فقط در خود مانده س. همونجور كه گفتي و همونجور كه گفتم. به همه چيز ميانديشه با اينكه انگار فقط خيره به دنياس. حرف ها گاهي بيشتر از منظور اصليشون تاثير دارن و گاهي هم به چشم نميان. من اين كار رو كردم و ديدم كه براي بقيه همونجور بوده. گاهي يه دوستت دارم كوچولو كه فقط از روي دوستي بوده به نظر من يه ابراز عشق بزرگه و گاهي هم به اشتباه وقتي تمام نشونه هاي يه ابراز علاقه رو ميبينم پيش خودم فكر ميكنم كه : آره ها منم يه دوست معمولي پيدا كردم. هيچ وقت كسي تو ذهن من و تو نيست و نميدونه وقتي ميگم " ساكت" دارم به يه آدم ساكت فكر ميكنم يا دارم به فعل "سكوت كن" ميانديشم. اينها ايده ايه كه شايد من خودم هم چند لحظه بعد به ياد نيارم ولي براي يه نفر بشه يه دنيا...
    آره
    لازم بود

    پاسخحذف
  3. خود کم بینی خیلی بده و مشکل خیلی ها هست. اینکه راحت اجازه بدی تحقیرت کنن یا هر چیزه دیگه ای...
    و این حرفت رو قبول دارم که تا آدم خودشو دوست نداشته باشه و کاری واسه خودش نکنه نباید از دیگران هم انتظاری داشته باشه...
    موفق باشی

    پاسخحذف