۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

شما عصباني من فردا مزاحم ميشم آقاي دكتر:)

مثل بغض ميموني تو گلوم
مثل غم ميموني تو صدام
مثل خنده ميموني تو چشام
مثل لمس دست رو تنم

ميدوني كه تو چشات چراغ داري؟
برو جلو آيينه دقت كن

ميدوني كه خيلي پست فطرتي؟

ميدوني كه تا حالا واسه يه گي به همچين روزي نيفتاده بودم؟

ميدوني كه من يه روز پوزتو زمين ميزنم با نگاه خودت؟

ميدوني كه من هر چي بخوام رو به دست ميارم؟

ميدوني كه از تو دهنم نميري بيرون؟

ميدوني كه نميخوام به دستت بيارم؟

فقط ميخوام بهت نشون بدم با نگاه خودت

بي هيچ كلامي و حتي سكوتي از من؟

ارزش انتقام گرفتن نداري

ارزش فكر كردن هم نداري

فقط ارزش اينو داري كه به يادت جلق بزنم

نه ارزش اونم نداري همچين

اما دروغ گوي حرفه ايي بودي

و من دونستم و نديدم

بيخيال

همدستيت با دشمناي قديميمو كجاي دلم بزارم ابله؟

اون دختره از هيچ تلاشي فروگذار نميكنه كه دهن منو سرويس كنه

حالا تو شدي رفيق رفيقش

اي شاش تو اين شانس من

اما اينو بدون كه حتي يه درصدم احتمالش نيست كه يائد و فكر تو و اين حرفا


خنده ي بي خيال هميشگيم رو از رو لبام محو كنه

گنده تر از توشم نتونستن
چه برسه به تو ريقو:)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر